🌸 15 شعبان : ولادت حضرت بقیه اللَّه الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف 💠در سال 255 ه’ شی جمعه ولادت خاتم الاوصیاء منتقم آل محمّد صلّی اللَّه علیه و آله، آخرین امام بر حق و ولی مطلق خداوند حضرت بقیه اللَّه حجه بن الحسن عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف واقع شده است. (ارشاد: ج 2، ص 339. اعلام الوری: ج 2، ص 214. اصول کافی: ج 1، ص 431. مسار الشیعه: ص 38. توضیح المقاصد: ص 20 - 21. مصباح المتهجد: ص 782. مصباح کفعمی: ج 2، ص 598. فیض العلام: ص 346. جلاء العیون: ص 579) 🔹در این شب آب زمزم زیاد می شود به گونه ای که همه می توانند رؤیت کنند. (تقویم الواعظین: ص 136، به نقل از خلاصه المنهج، ج 5، ص 145 - 246)، 🔹ولی اکنون روی آن پوشیده است. در این شب برات آزادی از آتش برای افراد زیادی نوشته می شود، و آن را «شب برات» و «شب مبارک» و «شب رحمت» گویند. 🔹از امام باقر و امام صادق علیهماالسّلام روایت شده که فرمودند: وقتی شب نیمه شعبان شود، منادی از افق اعلی ندا می کند: «ای زائرین قبر حسین بن علی برگردید در حالی که گناهان شما آمرزیده شده و اجر شما با خدای شما و محمّد باشد». ولی کسی که استطاعت زیارت قبر امام حسین علیه السّلام را ندارد قبور مطهر ائمه دیگر را زیارت کند، و اگر این هم ممکن نیست با اشاره به طرف قبرشان سلام دهد. (مسار الشیعه: ص 38. توضیح المقاصد: ص 20 - 21. فیض العلام: ص 343) 🔹نام پدرشان حضرت ابومحمد حسن بن علی علیه السّلام، و نام مادرشان حضرت نرجس سلام اللَّه علیها است. (ارشاد: ج 2، ص 339) 💠ماجرای شب ولادت امام حسن عسکری علیه السّلام در شب ولادت برای عمه بزرگوار خود جناب حکیمه خاتون سلام اللَّه علیها پیغام فرستاده بودند: امشب نزد ما افطار کن که شب نیمه شعبان است و خداوند حجت خود را آشکار می سازد. (فیض العلام: ص 346) 💠ولادت امام زمان علیه السّلام در شهر سامرا به هنگام طلوع فجر نیمه شعبان 255 ه’ بوده است. بر شانه راست آن حضرت نوشته شده بود: «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقاً». 🔹 پس از تولد آن بزرگوار را نزد پدر بردند و شروع به سخن فرمود: «أشهد أن لا اله الا اللَّه و أشهد أن محمداً رسول اللَّه و أن علیاً أمیرالمؤمنین ولی اللَّه» و ائمه معصومین علیهم السّلام را یکی بعد از دیگری نام برد تا به وجود شریف خود رسید و برای فرج محبین خود دعا فرمود. 🔹 امام زمان علیه السّلام در آغوش پدر: آنگاه حسب الامر امام عسکری علیه السّلام، حکیمه خاتون او را نزد مادرش نرجس خاتون برد. حکیمه خاتون می فرماید: روز هفتم به خدمت امام حسن علیه السّلام رفتم. حضرت فرمود: «پسر مرا بیاورید». آن وجود سراپا جود را نزد آن امام بردیم. حضرت زبان در دهان وی گذاشتند و فرمودند: «پسرم، سخن بگو». دیدم آنچه در روز اول از او شنیده بودم از اقرار به وحدانیت و ثنا بر جد خود پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و أمیر المؤمنین علیه السّلام و سایر ائمه علیهم السّلام تا پدر بزرگوارش دوباره بیان کرد و این آیه را تلاوت فرمود: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون». (سوره قصص: آیات 5، 6) 🔹سپس پدر بزرگوارشان فرمودند: بخوان آنچه را که خدا بر پیامبران خود نازل فرمود. حضرت خواندن صحف آدم را به لغت سریانی آغاز نمود، و بعد کتاب ادریس و نوح و صالح و صحف ابراهیم و تورات موسی و انجیل عیسی و زبور داود و فرقان محمد صلّی اللَّه علیه و آله را قرائت نمود. بعد از آن بیان قصص انبیاء و مرسلین را شروع نمود. 🔹 حکیمه خاتون می گوید: پس از چهل روز دیگر، دوباره خدمت فرزند برادرم امام عسکری علیه السّلام رفتم و حضرت صاحب الزمان علیه السّلام را دیدم که راه می رود. امام عسکری علیه السّلام فرمود: ای عمه، مولود عزیز نزد خدا این است. گفتم: ای سید و مولای من، نشو و نمای او را در چهل روز زیادتر از دیگران می بینم. حضرت فرمودند: ای عمه، ما اوصیاء در یک روز نشو و نمای یک هفته دیگران را، و در یک جمعه نشو و نمای یک سال دیگران را می نمائیم. من برخاستم و سر آن طفل را بوسیده به منزل مراجعه کردم. (کفایه الموحدین: ج 3، ص 340 - 341)