جبهه فرهنگی، چهارمحال و بختیاری
یادداشت | اربعین | دکتر امید امیدی مجموعه یاداشت های نخبگان و فعالان فرهنگی استان چهارمحال و بختیار
✅ سفرنامه اربعین قسمت دوم نگهبان جوان ویلا، ویلا را رها کرد به امان خدا و رفت برایمان خوراک کباب خرید و بدون یک کلمه آورد گذاشت وسط شش تا از پا افتاده که افتاده بودند وسط ویلا! دوباره رفت دوغ و آب سرد هم آورد. یا خدا! چند ثانیه قبلش من گفته بودم امام حسین زائران خودش را گرسنه و تشنه رها نمیکند! این از کجا اومد؟! جاتون خالی انقدر ناهار خوب و سنگینی بود که نای راه رفتن دیگه نداشتیم! نگهبان ویلا با اشاره گفت استخر را تازه آب کردم. استفاده کنید. همینو کم داشتیم! خلاصه یک استراحتگاه لاکچری عجیب گیر آورده بودیم. بعد از این جریان راه افتادیم و دو کیلومتر جلوتر تازه به مسیر اصلی رسیدیم. سختی ها یکی بعد از دیگری حل میشدند. انگار یک سفر تفریحی بود. روز چهارم از پیاده روی رسیدیم کربلا. ظهر مستقیم رفتیم منزل عبدالجبار، مثل هر سال! و شب رفتیم حرم. باز هم قسمت نشد وارد حرم بشیم. این زیارت هم نصیب مون نشد! فردا شب رفتیم سمت کاظمین. یک صبح تا ظهر هم کاظمین بودیم و تلافی دو زیارت از دست رفته نجف و کربلا را در کاظمین کردیم و در نهایت برگشتیم مرز خسروی! وارد ایران شدیم با یک بغل مهر و محبت اباعبدالله. ماشین را به سختی در پارکینگ پیدا کردیم و همون شب اومدیم سمت کرمانشاه. و در آخر شهرکرد. فکر میکردم چرا با اینکه محکم برای ادای وظیفه رفته بودم، زیارت نجف و کربلا نصیبم نشد! به سرم این افتاد که زیارت اربعین هم باید از سر انجام وظیفه باشه و هم پر از احساس محبت و علاقه به اهل بیت علیهم السلام. هر دو باید با هم بهانه این سفر باشه. خیلی ها پارسال تا مرز و حتی سمت عراق رفتند اما برگشتند. باید وابستگی ها را رها کرد. با حس انجام وظیفه و با عشق و محبت و شوق سمت کربلا رفت. تمام عواملی که یک سرباز پا رکاب مهدی صاحب الزمان میتونه داشته باشه تا به هدف اصلی یعنی ولایت پذیری برسه. و دلشوره ای که ادامه دارد.... 🔊کانون گفتمان سازی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان چهارمحال و بختیاری 💠 اجتماع فعالان فرهنگی و اجتماعی چهارمحال و بختیاری https://eitaa.com/farhangchb