با اینا ...
زندگی رو در می کنم !
با اینا ...
خدا رو دورتر می کنم!
آره
وقتی تو نباشی
با اینا شب و روز رو سر می کنم!
وقتی تو نیستی
به اینا دل می بندم!
وقتی تو نیایی
با اینا خودم رو بدتر می کنم!
وقتی تو نبینی
با اینا خودم رو نشون می دم!
وقتی تو نشنوی
با اینا فریاد می زنم!
چرا؟!
خودت که بهتر می دونی!
وقتی تو باشی
نه که درد احساس نکنم
که اصلا درد ندارم!
کنار تو
نیاز به هیج مُسَکّنی ندارم!
در پناه تو
هیچ آرامبخشی نمی خواهم!
خودت خوب می دونی
خستگی هام
فقط با تو بِدَر می شه!
دردهام
فقط با تو تسکین پیدا می کنه!
بیماری هام
فقط با تو شفا می گیره!
آرامشم
فقط با تو جبران می شه!
خلوتم
فقط با تو پُر می شه!
فقط و فقط
با تو
با خیال راحت
می شوم:
ما !
یا مَن اِسمهُ دَوا، وَ ذِکرهُ شفا
حمید داودآبادی
در بامدادی سخت به انتظار و عشق تو
سخت منتظرتم!
۱۶ بهمن ۱۴۰۲