فاروق
📚 مطالعات اسلامی در غرب ✍🏼 قسمت بیست و چهارم: ادامه انگیزه های سیاسی و استعماری: 🔰 با وجود اینکه در
📚 مطالعات اسلامی در غرب ✍🏼 قسمت بیست و پنجم: 🔰 انگیزه های علمی: از قرن هجدهم میلادی بدین سو، در فضای آکنده از روح بدبینی نسبت به اسلام و مسلمانان، نمونه هایی از اظهارنظرهای منصفانه و به دور از کینه توزیها در پاره ای اندک از آثار اسلام شناسان بروز یافت که بعدها به یک جریان نسبتا قوی تبدیل شد. این نگاه منصفانه و واقع بینانه نسبت به دین اسلام رفته رفته جریانی نو و مستقل در مطالعات اسلامی و شرقی پدید آورد که دل در گرو اهداف تبشیری و سیاسی استعماری نداشت و وجه نسبتا غالب مطالعات اسلامی در نیمه دوم قرن بیستم شد. این گرایش که احتمالا نوعی بازنگری عالمانه در مسیر مطالعات اسلامی در غرب و از مهمترین دستاوردهای عصر روشنگری اروپا محسوب می شد، از همان قرن نوزدهم در مراکز علمی و دانشگاهی مشهود بود. 🔻تقویت این قسم از مطالعات شرقی و اسلامی در غرب به ویژه در نیمه دوم قرن بیستم بدین سو سبب شده این دوره را «مرحله تحقیق علمی» در مطالعات اسلامی بنامند، که ریشه در عواملی به شرح زیر دارد: الف) کاهش نیاز غرب به شناخت شرق به روش سنتی و گرد آمدن انبوهی از اطلاعات مورد نیاز آنها طی دهه ها و سده های گذشته و ذخیره ی آنها در مراکز اسناد و کتابخانه ها. انکار نباید کرد که هنوز هم دستگاه های سیاسی و امنیتی اروپا و آمریکا از طریق پایان نامه های دانشجویان شرقی اطلاعات مورد نیاز خود را گردآوری می کنند و این دانشجویان نیز عموما در گروه های شرق شناسی تحصیل می کنند. ب) افزایش حضور دانشمندان مسلمان در دانشگاه های اروپا و آمریکا و مشارکت آنها در ارائه ی دروس اسلام شناسی که طبعا عرضه ی اسلام را برای اقشار فرهنگی غرب متفاوت کرده است. ج) پیشرفت چشم گیر ابزار های ارتباط جمعی و سیطره ی غرب بر آنها به گونه ای که غربی ها با تکیه بر این ابزار موثر و کارآمد، افکار عمومی مسلمانان را در اختیار دارند و برای تحقق اهداف خود به اهرم مطالعات اسلامی نیازی ندارند. د) افزایش گفتگو و مراودات علمی از طریق همایش ها و مجله ها و دعوت برای تدریس و مانند آن، میان رهبران دینی اسلامی و مسیحی که به تعاطف و هماهنگی میان آنها می انجامد. 🔸بدین ترتیب، گرچه هدف و رسالت شرق شناسی و مطالعات اسلامی از آغاز جستجوی حقیقت نبود، این هدف در روندی تاریخی و پس از عبور از بستری صلیبی و استعماری بتدریج در جریان شرق شناسی پدید آمد. در حقیقت انگیزه های شرق شناسی دارای یک توالی تاریخی بوده و در هر دوره یکی از انگیزه ها انگیزه حاکم بوده است. ولی با وجود این، باید تاکید کرد که در هر دوره ای یک انگیزه غالب بوده است. این امر به معنای رخت بربستن دیگر انگیزه ها نیست و اکنون نیز چه بسا در فعالیتهای کنونی شرق شناسی و اسلام شناسی، همه ی این انگیزه ها را بتوان سراغ گرفت. سایه اغراض و اهداف غیرعلمی مستشرقان هنوز سنگینی خود را تا آنجا بر ذهنیت مسلمانان تحمیل کرده است که عده ای معتقدند مستشرقان واقع بین و حقیقت جو در حاشیه قرار دارند. برخی از شرق شناسان منصف که در تحقیقات خود به حقانیت اسلام پی برده اند، گاه آشکارا اسلام آورده اند و به دفاع از حقیقت اسلام پرداخته اند. ادامه دارد... @farooq313