کودکی منم فراز و نشیب های زیادی داشت . بهترین خاطره کودکی من واسه اون موقع بود که شب از خواب بیدار شدم و به مادرم گفتم تشنمه و مادرم از آبی که بالای سر خودش واسه قرص خوردن میذاشت ، به من داد .چون آب گرم بود ،خیلی بدمزه شده بود ولی همینکه دیدم چیزی که واسه خودش بود رو به من داد ، خیلی برام لذت بخش بود و این کارش رو فداکاری میدونستم . حالا شما عمق کمبود محبت منو درک کنید .البته هنوزم برام شیرینه اون خاطره 😁 انواع مشکلات رو داشتم. پدرومادرم جلوی من دعوا میکردن و حرف رکیک میزدن گاهی . اونجا ما بچه ها بودیم و یادگرفتیم این حرفای زشتو و توی عصبانیت استفاده میکردیم . یادمه اگه کار بدی میکردم ، کتک میخوردم از پدرومادر و گاهی ام حبس در اتاق. ما خیلی فقیر بودیم .پول توجیبی که نداشتیم حتی لباس هامون هم خوب نبود و موقع هایی که مدرسه مون اُردو میبرد حتی پول ثبتنام رو که مبلغ اندکی میشد ، باگریه و زاری میدادن همیشه به جای من تصمیم میگرفتن ، گاهی تحقیرم میکردن ، در جمع منو حساب نمیکردن و مشکلات دیگه .... خلاصه که خاطره ی خوب فقط چندتا دونه یادم میاد از بچگی . بقیش فقط سختی و بی پولی بود . اما این همه سختی باعث نشد که من له بشم . تلاش کردم ، درس خوندم . از ۱۲ سالگی خرجمو خودم درمیاوردم از راههایی که بقیه فکر نمیکردن ، پول درمیاوردم . حلال . خیلی مطالعه کردم و فرهنگ و رفتارم رو بردم بالا ، درکم از زندگی رو عمیق کردم و هدف پیدا کردم . نذاشتم اون رفتارهای بد ، منو سرکوب کنن . نذاشتم عقده بشه رو دلم . نذاشتم اعتماد به نفسم نابود بشه . الان اونقدرا قوی نیستم ولی تظاهر به قوی بودن میکنم تا قوی بشم . نمیخوام بازنده باشم . الان پدرومادرمو دوست دارم . رفتار اونا با من هرچند بد بود ولی بالاخره پدرومادرم هستن . شاید اگه اون رفتار ها نبود ، الان من این نبودم . ارزش نداره بخوام کینه به دل بگیرم چون اول خودم اذیت میشم. برام دعا کنین ، زندگی هر روزش سخته ولی منم یک مبارزم . هرچند تعداد باخت هام کم نیست ولی بُرد هامم زیاده😊 http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686 •┈••✾🍃🍁🍃✾••┈•