💖🤷♂🤷♀💖
💖
❌✍️سقط جنین....
دکتر سودابه کاظمی پرینانولوژیست
هنوز صدایش در گوشم میپیچد :
"خانم دکتر یادم میمونه کمکم نکردید... "
این راگفت و با چهره ای که لبریز بود از سردرگمی، ترس، ناامیدی و کمی هم خشم ، بلند شد
گفتم: عزیزم حداقل این حرف منو. گوش کن دوهفته، فقط دوهفته صبر کن و بعد تصمیم بگیر....
نگاهم کرد، چیزی نگفت،...
ورفت...
هفته قبل امده بود با بی نظمی در سیکل ماهیانه...
در سونوگرافی چیزی شبیه ساک بارداری بود داخل رحم
پنج ماه قبل، یک بارداری ناخواسته داشت و بعد از عدم تاثیر قرص های ضدسقطی که به گفته خودش با قیمت بالا گیراورده بود، ده میلیون تومان داده بود به کسی که نه پزشک بود ونه ماما ونه حتی کادر درمان
درجایی که نه بیمارستان بود، نه مطب بود و نه دفتر کار... بلکه به گفته خودش جایی شبیه یک دفتر شرکت در یک اپارتمان که وسایل سقط جنین در یک گوشه ای، جاسازی شده بود تحت ساکشن کورتاژ (، تخلیه مکشی رحم در بارداری) قرار گرفته بود
بعد ازان تامدتها درد و تب و ناراحتی داشت و الان بااین مشکل که جدید بود....
حالا یک هفته بعد در سونوی جدید یک جنین با ضربان قلب....
و باز هم اصرار بر انجام سقط جنین....
تلاش من برای انصرافش از تصمیمی که گرفته بود راه به جایی نبرد
به همان راه چاره موثر همیشگی ام پناه میبرم
ازاو میخواهم دوباره بخوابد روی تخت سونوگرافی
واینبار
صدای قلب جنین را با سونوگرافی برایش پخش میکنم ...
شنیدن ضربان قلب جنین برای مادر دنیای دیگری را باز می کند دریچه ای روبه یک جهاندیگر، جهانی لبریز از عشق ووابستگی. و امید ....
بارها دیده ام مادرانی که با شنیدن صدای قلب کودک درونشان ، از تصمیم خود منصرف شدند...
ضربان را که شنید اشکی در گوشه چشمش جمع شد
و گفت متاسفم، منو ببخش کوچولوی ناخواسته من...
گفتم همین؟
گفت از پس انتظارات همان یک دانه فرزندم بر نمیایم 8 ساله است هنوز نتوانستم یک گوشی خوب برایش بگیرم من و همسرم هردوکارمندیم
و حساب میکنم اگر یکی دیگه بیاد همان پول پوشکش، کلی از حقوقمان را می بلعد.. بماندخرج مهد و..... هرچه فکر میکنیم نمیتوانیم تا همیشه شرمنده فرزندانم باشم یکی را ازپسش بر بیاییم خیلی هنر کرده ایم....
او گفت و گفت و....
"خانم دکتر کمکم کن ...
یعنی میخواهید من دوباره برم زیر دست اونها؟"
با این توصیه که دوهفته فقط دو هفته فکر کند و چیزی عوض نمیشود با دوهفته زمان دادن و با امید به این که در این دوهفته منصرف شود ، راهی اش میکنم...
نمی دانم شاید هم اینجوری بقولی از سر خودم بازش میکنم.....
بلند میشود...
" خانم دکتر یادم میمونه کمکم نکردید..."
تهدید بود؟ التماس بود؟ اعتراض بود"لابه بود؟....
نمیدانم ...
هرچه که بود من را با انبوهی از سوالات بی جواب، به فکر فروبرد...
کاش جایی بود مرکز مشاوره ای، مرکز حمایتی، ارگانی، نهادی، موسسه ای،..... کاش جایی بود که الان میتوانستم این مادر و مادران شبیه ایشان را راهی انجا کنم...
کاش دستورالعملی بود که از اینجا ببعد را برای ما مشخص میکرد چه باید کرد..
کاش تنها راه پیش روی ما کاری که الان می کنیم،نبود....
کار الان ما دور کردن و راندن از خودمان است...
همین....
او رفت...
او رفت...
و من به ان بیرون فکر می کنم که چقدر باندهای مافیایی هیولا وار منتظر ورودش هستند....
و من نمیدانم تا دوهفته بعد ایا دوباره میبینمش؟
خدا خدا میکنم دیدار بعدی ما فقط در وضعیت بدحالی و شوک عفونی در بیمارستان نباشد ....
ویا حتی.....
جایی بدتر ازان
بی بازگشت.... بی بازگشت.... 😓😓
دکتر سودابه کاظمی پریناتولوژیست ابان 1400
منبع:
گروه نخبگان متعهد جمعیت واتساپ
🖌خدا رو شکر که هنوز دکترایی هستند که تعهد براشون مهمتر از هر چیز دیگریه
#فرزند_آوری
#فرزند_بیشتر
╭═⊰🌸💠🌸⊱═╮
@farzande14