علل الشرایع / ترجمه ذهنى تهرانى: ج ۱، ص۵۴۷
👇👇👇👇👇
پدرم رحمة اللّٰه عليه مىفرمايد: سعد بن عبد اللّٰه از احمد بن محمّد بن عيسى از عبّاس بن معروف از عبد اللّٰه بن مغيره خزاز از ابى حفص عبدى از ابى هارون عبدى از ابى سعيد خدرى، وى گفت:
نبىّ اكرم صلّى اللّٰه عليه و آله مىفرمايد: هر گاه از خدا براى من طلب و سؤال نموديد،وسيله را بخواهيد.
از محضرش پرسيدم: وسيله چيست؟
فرمودند: نردبان من در بهشت مىباشد و آن هزار پله دارد بين هر پله تا پله بعدى فاصلهاش به مقدارى است كه اسب تندرو يك ماه بدود، پلههاى اين نردبان از سنگ قيمتى و زبرجد و ياقوت و طلا و نقره مىباشند، اين نردبان را روز قيامت مىآورند و نردبانهاى انبياء را نصب مىكنند اين نردبان در بين آنها به منزله ماه بين ستارگان مىباشد، هيچ پيامبر و صديق و شهيدى نيست مگر آن كه مىگويد: خوشا به حال آن كسى كه اين نردبان و درجه تعلّق به او دارد.
در اين وقت منادى با صدايى كه تمام انبياء و صديقين و شهداء و مؤمنين آن را مىشنوند نداء مىكند: اين نردبان و درجه تعلّق به محمّد صلّى اللّٰه عليه و آله دارد.
رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله فرمودند: در اين روز من در حالى كه جامهاى نازك از جنس نور به دوش انداخته و تاج پادشاهى و اكليل كرامت به سر نهاده جلو آمده و على بن ابى طالب عليه السّلام جلو من بوده و پرچم من را كه پرچم حمد است و بر آن لا اله الاّ اللّٰه المفلحون هم الفائزون باللّٰه نوشته به دست دارد با اين هيئت حركت كرده و بر انبياء مىگذريم. ايشان مىگويند اين دو دو ملك مقرّب هستند و وقتى بر فرشتگان و ملائكه عبور مىنماييم آنها مىگويند: اين دو فرشتهاى هستند كه ما نه آنها را شناخته و نه ديدهايم و هنگامى كه به مؤمنين مرور مىكنيم آنها مىگويند: اين دو، دو پيامبر مرسل مىباشند.
بارى به حركت ادامه مىدهيم تا به بالاترين پله نردبان رسيده و على عليه السّلام نيز به دنبال من آمده تا در پلهاى پائينتر از من قرار گرفته و در دستش پرچم من مىباشد در آن روز پيامبر و وصىّ پيامبر و مؤمنى نيست مگر آن كه سرهاى خود را به طرف من بالا كرده و مىگويند: خوشا به حال اين دو بنده چه قدر بر خدا عزيز هستند، پس ندايى از جانب خدا بلند مىشود كه انبياء و تمام خلق آن را مىشنوند و آن اين است كه:
اين حبيب من محمّد و آن ولىّ من على است. خوشا به حال كسانى كه دوستدار او بوده و بدا به حال آنان كه او را دشمن داشته و تكذيبش مىنمايند.
پيامبر اكرم صلّى اللّٰه عليه و آله به على عليه السّلام فرمودند: اى على در آن روز كه روز قيامت است احدى از دوستانت نيست مگر آن كه با اين كلام آرامش پيدا كرده و صورتش درخشيده و قلبش شادمان مىگردد و احدى از دشمنانت يا آنان كه با تو به محاربه پرداختند يا حقّت را انكار كردند نيست مگر آن كه در آن روز صوتش سياه شده و دو پايش مضطرب و لرزان مىگردد.
سپس رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله فرمودند: بارى پيوسته ما بدين منوال هستيم كه دو فرشته به طرف من آمده يكى رضوان خازن بهشت و ديگرى مالك خازن دوزخ، رضوان نزديك آمده و سلام نموده و مىگويد: سلام بر تو اى رسول خدا. جوابش را داده و به او مىگويم: اى فرشته خوشبو، نيكو منظر و عزيز نزد پروردگار تو كيستى؟
مىگويد:من رضوان خازن بهشتم. پروردگارم مرا فرمان داده كه كليدهاى بهشت را نزد شما آورده و تسليمتان كنم، پس آنها را از من بگير. به او مىگويم از پروردگارم پذيرفتم و سپاس و شكرش را بجا مىآورم ولى آنها را به برادرم على بن ابى طالب عليه السّلام بده...
رضوان آنها را تحويل على عليه السّلام مىدهد و به جاى خودش بر مىگردد و سپس مالك پيش مىآيد و مىگويد: سلام بر تو اى احمد! من در جوابش مىگويم: و بر تو باد سلام اى فرشته! چقدر بد رؤيت بوده و قبيح و زشت صورت هستى تو كيستى؟
در جواب مىگويد: من مالك خازن دوزخ مىباشم. پروردگارم امر نموده كه كليدهاى دوزخ را تحويل شما دهم. به او مىگويم: از پروردگارم پذيرفته و سپاس و شكرش را بجا مىآورم ولى آنها را به برادرم على بن ابى طالب عليه السّلام بده...
مالك آنها را به على عليه السّلام مىسپارد و سپس به جاى خويش برمىگردد. پس على عليه السّلام در حالى كه كليدهاى بهشت و دوزخ با او است پيش مىآيد تا جايى كه روى پشت دوزخ مىنشيند و افسار آن را به دست گرفته همچون سوارى كه بر مركب نشسته باشد. در اين وقت نعره جهنّم بلند و حرارتش شديد و شعلههاى آتش آن زبانه مىكشد. نداء مىكند: اى على از من بگذر نورت شعلههاى من را خاموش نمود. على عليه السّلام مىفرمايد: اى جهنّم! آرام باش... اين را بگير و اين را رها كن... اين دشمن من است، بگيرش و آن دوست من بوده واگذارش... در آن روز جهنّم سخت مطيع على عليه السّلام بوده و حتى از غلامى كه فرمانبردار آقايش هست بيشتر حالت اطاعت دارد...
https://eitaa.com/fatemiioon135