📌یک داستان یک پند ✍سارا دختر بلند قد و زیبا و مؤمن و بساز و متین است. حدود دو سال است که با میلاد ازدواج کرده است. میلاد در نمایشگاه اتومبیل شاگرد است. تمام دلخوشی سارا با میلاد به یک سال هم طول نکشید. پدر سارا در کار جمع‌آوری ضایعات است. میلاد بر سارا ایراد می‌گیرد و همیشه دعوا می‌کند. انگیزۀ پنهان این تغییر رفتار میلاد در یک چیز است. میلاد عاشق زیبایی و متانت سارا شده است اما بعد از ازدواج چون زیبایی و هوس تمتع از سارا را نایل شده است دیگر سارا چیزی برای جذب و علت علاقۀ میلاد ندارد. میلاد با خود فکر می‌کند که چرا با دختر پولداری ازدواج نکرده است که در منزل پدر همسر بخورد و بخوابد؟! چرا پدر همسرش پولدار نیست تا در زمان نیاز کمک مالی‌اش کند؟! و.... 🌏این درد فقط برای سارا نیست برای همۀ دختران مؤمن و صاحب و کمال و جمالی است که در خانوادۀ فقیر زندگی می‌کنند و زمانی که همسرشان از آنان بهره برد و لذت‌ها تکراری شدند دیگر انگیزه‌ای برای دوست داشتن خود نمی‌بینند. سارا و همۀ دختران مشابه او باید مراقب باشند و فریب گفتار و حرکات عاشقانۀ پسرانی چون میلاد را در زمان خواستگاری‌شان نخورند. آنان هرگز با پسرانی که فقط دنبال جمال در همسر خود می‌گردند نباید ازدواج کنند بلکه باید با پسرانی ازدواج کنند که طالب آخرت خویش هستند، زیرا سارا و امثال سارا مدت کوتاهی بعد از ازدواج دیگر هیچ چیزی از دنیا برای جذب میلاد و امثال او را ندارند. 🆔 eitaa.com/fatemiyoon18 ایتا 🆔 sapp.ir/fatemiyoon18 سروش