با باد سردی ک تو صورتم خورد لرزیدم و دوطرف سوییشرتم و محکم تر جمع کردم...👩‍🦯 همینطور که سعی میکردم قدمامو بلندتر وردارم زیر لب به آسمون و زمین غر میزدم، حالا ی روز که من بدبخت باید پیاده برم کلاس، هوا انقدر سرد شده..🤦‍♀ لباس گرم ترم نپوشیدم لااقل. مسیر هم که تاکسی خور نیس اه اه اه😒🤦‍♀ کل راهو مشغول غر زدن بودم انقدر تند تند قدم برمیداشتم ک نفسام ب شماره افتاد ..🚶‍♀ دیگه نزدیکای خونه معلمم بودم کوچه ی تاریک و که دیدم یاد حرف بابام افتادم که گفته بود : اینجا خطرناکه سعی کن تنها نیای با احتیاط قدم ور میداشتم .. یخورده که گذشت حس کردم یکی پشت سرمه وقدم ب قدم همراهم میاد 👀 به خیال اینکه توهم زدم بی تفاوت به راهم ادامه دادم اما هر چی بیشتر میرفتم این توهم جدی تر از ی توهم ب نظر میرسید 🤫 قدمامو تند کردم و به فرض اینکه یه ادم عادیه و داره راه خودشو میره و کاری با من نداره برگشتم عقب تا مطمئن شم 🤭 بدبختانه درست حدس نزده بودم از شدت ترس سرگیجه گرفتم‌ اب دهنم و به زحمت قورت دادم وسعی کردم نفسای عمیق بکشم 😮‍💨 تا خواستم فرار و بر قرار ترجیح بدم و در برم یهو یه دستی محکم نشست رو صورتم و کشیدم عقب هرکاری کردم دستش و از رو دهنم ور دارم نشد😰 چاقوشو گذاش رو صورتم و در گوشم گفت :هییییس خانوم خوشگلهه تو که نمیخوای صورتت شطرنجی شه ها ؟ لحن بدش ترسم و بیشتر کرد😨 از اینهمه بد بیاری داشت گریه ام میگرفت😓 خدایا غلط کردم اگه گناهیی کردم این بارم ببخش منو . از دست این مردتیکه نجاتم بده اخه چرا اینجا پرنده پر نمیزنه ؟؟😭 چسبوندم به دیوار و گفت :یالا کوله ات و خالی کن با دستای لرزون کاری ک گفت و انجام دادم‌.. وسایل و ک داشتم میریختم پایین چشم خورد ب اینه شکسته تو کیفم ب سختی انداختمش داخل استینم کیف پولم و گذاشت تو جیبش بقیه چیزای کیفمم ی نگا انداخت و با نگاهی پر از شرارت و چشایی ک شده بودن هاله خون سرتا پام و با دقت برانداز میکرد😡😏 چسبید بهم از قیافه نکرش چندشم شد دهنش بوی گند سیگار میداد🚬 با پشت دستش صورتم و لمس کرد و گفت:جوووون حس کردم اگه یه دیقه ی دیگه تو این وضع بمونم ممکنه رو قیافه نحسش بالا بیارم 😒🤭 اب دهنم‌و جمع کردم و تف کردم تو صورتش محکم با پشت دست کوبید تو دهنم..👀🩹 @fatere133