وقتی به دیدنم می آمد و چیزی برایم می آورد برای اینکه خجالت نکنم، وسایل را پشت در خانه می گذاشت و خودش می آمد داخل. بعد از سلام و علیم می گفت: مادر جان کفش های مرا دزد نبرده باشد. نگاه میکردم میدیدم برنج، روغنی چیزهای دیگر آورده. وقتی هم می خواست پول بدهد برای اینکه به دستم ندهد آن را روی یخچال می گذاشت و موقع رفتن میگفت: شما یه سر به آشپزخانه بزن انگار روی یخچال رو خاک گرفته! شادی روح شهید محمودوند که در عید قربان آسمانی شد صلوات.🌷