؛ صدفی برای مروارید یحیى مازنى می گوید: ♦️ مدّت‌ها در شهر مدینه خانه‌ام نزدیک محل سکونت دختر امیرالمؤمنین بود. 🔸 به خدا سوگند! هیچ‌گاه چهره او را ندیدم و صدایى از او به گوشم نرسید. ♦️ هنگامى که می‌خواست به زیارت قبر جدّش رسول خدا برود، شبانه از خانه بیرون می‌رفت، در حالی‌که برادرش حسن در سمت راست و برادر دیگرش حسین در سمت چپ و پدرش امیر المؤمنین پیش رویش راه می‌رفتند 🔸 هنگامی که به مقصد نزدیک می‌شدند، امیرالمومنین پیش افتاده و نور چراغ‌ها را کم می‌کردند. ♦️️ یک‌بار حسن از پدر درباره دلیل این کار پرسید؟ و حضرت فرمود: می‌ترسم کسى به خواهرت زینب نگاه کند. 📘 عوالم العلوم، ج‏۱۱،ص۹۵۵ https://eitaa.com/fazaelamiralmomenin0