پسر، با پدر گشته است، روبرو
نشاند کمی زور باز بر او
هر آن فن رزمی که آموخته بود،
پدر در جوانی، بر او دوخته بود.
ولی او کنون گشته است یک جوان
و اما، پدر گشته است، نا توان
پسر، چون پدر را چنین وانمود،
خجل شد؛ که با وی، چنین تا نمود
بدید که پدر، ناتوان گشته است،
که خود نسبت وی جوان گشته است
پسر عاقبت، رو به اندیشه کرد
تامل نمود و ادب پیشه کرد
سر افکنده شد تا به پای پدر
که چند بوسه زد او، به پای پدر
چنین شد سرانجام پیکار وی
که عقل و ادب گشته است، یار وی
همان دم، پسر یافت به نفسش ظفر
که یعنی مظفر شد آخر؛ پسر
و این ماجرا شد، به خوبی بسر
در این ماجرا شد، پدر تاج سر
هر آنکو به نفسش، مظفر شود
ز سرهای عالم، فراتر شود
#هامی_حق_دوست - آبان ماه/۱۴٠۳
╔═🍃🌸🍃══════╗
🆔
@fekrzekrhagdoost
╚══════🍃🔆🍃═╝