شاعری را می شناسم، تار، تار ناشناس است؛ کو ندارد یار و مار شکوه دارد از زمان و از مدار می گریزد از کجی ها، زارِ، زار می سراید شعر خود، «لیل و النهار» می کِشد با خود ز معنا...بارِ ، بار بس که خاموش است؛ چراغ شعر او می زند سو، سو میان غار، غار گوشه گیر است؛ در زمان و در مکان همدمی بر خود ندارد؛ یار، یار می نگارد از زمین و از زمان هر نگارش، از نگار است، از نگار چشمه سار است، جاری و ساری از «او» می رسد از یار دیرین، بار، بار «هامی» هست او، حق پرست و حق نگار لیک پنهان است، نگارش، سارِ ،سار آبان/۱۴٠۳         💠 @fekrzekrhagdoost 💠 ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄