🛑 💢 💠حاج آقا مجتهدی تهرانی رحمةالله: 🔸 شخصی در خواب دید که روز قیامت شده و اموات با سرعت به طرف بهشت می روند، اما یک مرده می‌لنگد و عقب افتاده. پرسید: «تو چرا این‌طوری راه می‌روی؟» جواب داد: «این‌هایی که با سرعت می‌روند فرزندانشان برای آن‌ها کار خیر کرده اند ... ولی بچه‌ی من برای من کار خیری نکرده». پرسید: «فرزندت چه‌کاره است؟» او گفت: «بچه‌ی من گازُر (رخت‌شور) است و در کنار فلان رودخانه رخت می‌شوید». 🔸 آن شخص از خواب بیدار شد و از روی آدرسی که مرده داده بود فرزندش را پیدا کرد و به او گفت: «فلانی، دیشب خواب پدرت را دیدم. او ناراحت بود و از تو شکایت داشت و می‌گفت: اولاد من هیچ کار خیری برای من نمی‌کند». فرزند آن میت عصبانی شد، یک مشت آب برداشت، روی زمین ریخت و گفت: «این هم خیر بابام!» آن شخص فرداشب دوباره در عالم خواب پدر رخت‌شور را دید که تند تند راه می‌رفت، سؤال کرد: «فلانی چی شد؟» 🔸 او گفت: «تو که به پسرم گفتی چرا برای من خیرات نمی‌دهد، پسرم یک مشت آب ریخت و گفت این هم خیر بابام، اتفاقاً یک بچه ماهی از آب بیرون افتاده بود و داشت جان می‌داد تا آن مشت آب به آن بچه‌ماهی رسید، جان گرفت و پرید توی آب. به برکت آن ماهی ما این‌جا راحت شدیم». فرزندش آب را ریخت اما نه به این هوا که این بچه‌ماهی زنده شود، اما چون گفت این هم خیر بابام ... کار پدرش در آن دنیا خوب شد. 📚 بدیع الحکمه @follw_the_sun ─═इई🍃🌷🍃ईइ═─