دوباره یه صبح جمعه اومد خونه رو آب و جارو کردم چایی رو آماده گفتم شاید این جمعه پایان ا نتظار باشه و آقامون از راه برسه شاید ما رو لایق دونست و نگاهی به ما کرد و از این چای نوش جان کرد خدا رو چی دیدی ندبه خوان چشم انتظارم تا بیاید شاید این جمعه بیاید شاید Eitaa.com/fordooeha