♨️طنز تلخ (۴) این قسمت: درمان رِندانه اقتصاد! پشت میز نشستیم و چای سفارش دادیم. تا چای را بیاورند گفتم: به نظرت این جراحی اقتصادی که دوستان دولتی و کارشناسان فرنگ رفته شان مطرح می‌کنند برای درمان اقتصاد بیمار ما، مفید است؟ گفت: صد در صد. گفتم: شوخی می‌کنی! گفت: نه کاملاً جدی ام. گفتم: یعنی گران‌ کردن بنزین و حامل های انرژی، بالا بردن قیمت دلار و کاهش ارزش پول ملی برای افزایش صرفه صادرات، محدود کردن وام‌های بانکی برای کم کردن حجم نقدینگی، وضعیت مالیات بر ارزش افزوده، خصوصی سازی گسترده و کوچک سازی دولت و حذف یارانه ها و...همه و همه برای سفره مردم مفید است؟! اینها که مستقیم و غیرمستقیم ابزار خالی کردن جیب مردم است و کاری بدتر از کودتا علیه هر دولتی میکند. گردنش رو جلو آورد و با چشمانی باز و گرد به منزل زل زد و گفت: بله. بعد سر را به عقب کشید و با لبخند ادامه داد حالا ممکن است برای عموم مردم مفید نباشد؛ ولی قطعاً برای عده‌‌ای خاص مفید است! فهمیدم شوخی میکند این رفیق شوخ طبع ما... لبخندی زد و حکایتی تعریف کرد! گفت: رندی در سال قحطی به دهی رسید، شنید کدخدای ده بیمار است. گفت: من طبیبم. او را به بالین کدخدا بردند. رند نبض کدخدا را گرفت و گفت: درمان او سرشیر است و عسل! برای او آوردند با نان گرم کنجدی. او تکه‌ی نان در سرشیر و عسل می‌زد و دور سر بیمار می‌گرداند و به دهان خود می‌گذاشت؛ تا تمام غذا را خورد و گفت: فعلاً برای امروز کافیست تا فردا. به محض اینکه از خانه‌ زد بیرون، کدخدا از دنیا رفت. مردم دویدند دنبالش و گفتند: آخر این چه مداوایی بود که تو کردی؟! گفت: هیچ مگویید که اگر آن کار را نمی‌کردم، پیش از آن پیرمرد سالخورده، من از گرسنگی مرده بودم! 📌 بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا @fori_sarasari