📣 محورهای اصلی سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر احمد رهدار: انقلاب اسلامی و افول آمریکا (قسمت اول) 🔘 افول آمریکا توسط انقلاب اسلامی در ساحت معنویت و خلق معنا 🔺 افول آمریکا فرعی از عنوان بزرگ‌تری به نام افول غرب است. غرب به‌مثابه تمدنی است که چهره بارز آن آمریکا است و طرح این مسئله حدود یک صده است که نه‌تنها از جانب ایران بلکه از جانب اندیشمندان زیادی ازجمله اندیشمندان خود غرب طرح شده است. دو نظریه درباره افول آمریکا وجود دارد که آیا افول آمریکا معلول انقلاب اسلامی ایران است یا این‌که اگر انقلاب اسلامی ایران هم نمی‌بود درهرصورت افول آمریکا و تمدن غرب اتفاق می‌افتاد. نظر بنده این است که تمدن غرب به علت بنا شدن بر نظریات و مبانی غلط درهرصورت اتفاق می‌افتاد و این مبانی غلط تا زمان محدودی پاسخگوی نیازهای بشر و لو نیازهای کاذب بشر خواهد بود و بالاخره متوقف و با شکست مواجه خواهد شد. لکن انقلاب اسلامی سرعت قابل‌توجهی به این افول بخشید. 🔺 انقلاب اسلامی در چند ساحت ضعف تمدن غرب را به تصویر کشید که یکی از آن ساحت‌ها، ساحت خلق معنا است. اسلام دینی است که از معنویت و الهیت جداناپذیر و دارای روح و بطن است. اگر ما به تاریخ صدر اسلام مراجعه کنیم متوجه خواهیم شد که دو خط در صدر اسلام شکل گرفت که هر دو ادعای نمایندگی اسلام را داشتند، خط خلافت و خط امامت، خط خلافت آن‌قدر دنیازده و مادی‌گرا بود که با تحریف تاریخ هم نمی‌توان بر انحراف این جریان سرپوش گذاشت مثلاً نمی‌توان ادعا کرد که معاویه نماز شب می‌خوانده. در مقابل خط خلافت، خط امامت آن‌چنان زلال و پاکیزه بود که حتی با تحریف تاریخ هم نمی‌توان بر خلوص معنوی این خط خدشه وارد کرد، مثلاً ادعای عدم عدالت اهل‌بیت علیهم‌السلام کرد. خط امامت با ممیزه دین اسلام یعنی معنویت ارتباطی وسیع و پررنگ داشت و با خیال راحت ادعای خط اصیل دین اسلام را داشت. 🔺 غرب به‌خصوص در زمان گذار از دوره سنتی به دوره مدرنیته یعنی قرن 18 و 19 مقالات و کتب بلکه موسوعه‌های بسیاری در این زمینه که دین و هرآنچه مربوط به دین است ازجمله مسائل معنوی یک امر موهوم و خرافی است و از جنس معرفت و قابل‌فهم نیست و نمی‌توان تعیُّن هویتی خود را به دین گره زد؛ تا جایی که در قرن 19 نیچه در توصیف زمانه خود ادعای مرگ خدا و از بین رفتن خدا را کرد و کسی کوچک‌ترین اعتراضی نکرد، بلکه متفکران قرن 20 در امتداد این اندیشه حرکت کردند؛ مثلاً فوکو نظرش بر این بود که وقتی خدا در قرن 19 مرد انسان نیز در قرن 20 مرد؛ خلاصه این‌که عالم پذیرفته بود که خدایی نیست یا اگر هست به قول نیچه مرده است یا به تعبیر سکولارها خدا و دین مختص یکشنبه‌ها و کلیسا است. در قرن 20 علی‌الخصوص بعد از جنگ جهانی اول و دوم خرابی و خسارات فراگیری به دنیا وارد شد، قرنی که نقایص و کمبودهای تمدن غرب در حال آشکار شدن بود و اضطراب بسیاری جامعه غربی را فراگرفته بود. 🔺 انقلاب اسلامی ایران با شعار دین به وجود آمد که غرب جدید یعنی غرب بعد از رنسانس دقیقاً در ضدیت با این شعار شکل گرفته بود. به علت این تمایز آشکارا انقلاب اسلامی به‌سرعت دیده شد. مسئله انقلاب اسلامی به‌قدری مهم و تاثیرگذار بود که در سال 56 ایدئولوژی 58 کشور دنیا «کمونیسم» بود ولی در سال 58 شش ماه بعد از انقلاب اسلامی با احتساب شوروی سابق به میزان 14 کشور، کشورهای کمونیسم به 30 کشور تقلیل یافتند و دنیایی که خدا را کنار گذاشته بود دوباره خدادار شد. 🔺 چون دین از نیازهای فطری انسان بود و درافتادن با فطرت انسان برای غرب بسیار پرهزینه بود از این مواجهه منصرف شد و مجبور شد به بهانه حرکت بر بستر پست‌مدرنیسم دوباره تلاش کند به دین حجیت دهد، ولی به این‌صورت که دین را استخدام کند برای رسیدن به اهداف خود، در این زمان بود که معنویت‌های نوظهور که محوریت اصلی آن‌ها شیطان بود متولد شد و به‌موازات جریان‌های معناگرا جریان‌های شیطان‌گرا که نقطه بارز آن در زمینه هنر فیلم‌های هالیوودی منحرف است رشد کند. غرب متوجه نبود که مبانی غلط و معنویت‌های شیطانی توان پاسخگویی به نیازهای انسان را ندارد و به عبارتی غرب از چاله به درون چاه افتاد و همچنان بازنده میدان معنویت است. 🆔 @fotooh1