✅ روایتی از دیدار امروز خانواده شهیدان معصومه کرباسی و رضا عواضه با رهبر انقلاب
مادرم مهندس کامپیوتر بود و پدرم دکترای این رشته را داشت. پدر و مادرم علاقه خاصی بهم داشتند، آقا! حتی لحظه شهادت هم دستشون توی دست هم بود!
این جمله را مهدی ۱۷ ساله در حالی که در نزدیکترین فاصله با آقا ایستاده میگوید. مهتدی ۱۴ ساله و زهرای ۱۰ ساله و محمد ۸ ساله کنارش ایستادهاند. فاطمه ۳ساله هم بغل مهتدی است. همهشان فرزندان شهیده کرباسی و شهید عواضهاند که چند روز پیش توسط پهپاد رژیم اسرائیل به شهادت رسیدند. چطوریاش را مهدی برای حضرت آقا تعریف میکند: پهپاد اسرائیلی در منطقه جونه آنها را شناسایی کرد و سه تا راکت به سمت ماشین آنها شلیک کرد که اصابت نکرد. پدرم دست مادرم را گرفتند و از ماشین پیاده کردند ولی پهپاد اونا رو دنبال کرد و الحمدلله، شکر خدا اونا رو شهید کردند! لا یکلف الله نفسا الا وسعها، آقاجان! قطعاً اگه خدا این توانمندی رو در ما نمیدید، ما رو به این امتحان بزرگ مبتلا نمیکرد. آقا تأیید و اضافه میکنند که اجر هم میدهد
آقا سراغ پدر شهید عواضه را میگیرند. مادرش میگوید: ایشون جراح قلب هستند و توی این شرایط جنگ در لبنان به حضورشون خیلی نیاز بود و نیومدند. حرف دیگری نمیزند. ولی من از دلش خبر دارم! قبل از دیدار وقتی از او پرسیدم تا حالا آقا را از نزدیک دیدهاید یا نه، گفت: یکی از آرزوهایم بوده ولی بیشتر از من، رضا و معصومه دوست داشتند ایشان را ببینند. الان میگویم کاش خودشان اینجا بودند. مکثی میکند و میگوید: البته هستند!