💠
#کلام_استاد
💠
#استاد_یزدان_پناه
☑️ بریده هایی از کلاس
#خارج_نهایه
💢بخش 3️⃣
🌐 سه تحلیل برای تثبیت بداهت واقعیت بیرون از خود (2)
3️⃣ حضوري بودن علم به واقعيت
🔺 در علم حضوري، واقعيت معلوم را در نزد خود داريم و خود معلوم نزد ما حاضر است نه مفهوم آن. به نظر من نفس انسان راحتتر درك ميكند كه با خارج بهشكل حضوري ارتباط دارد. وقتي با واقع خارجي ارتباط داريم، خود واقع را ديدهايم و اين يعني واقع خارجي موجود است.
🔺 اما واقعيت آن است كه تثبيت اين مسئله تحليلهاي فني ويژهاي ميطلبد. اگر علم ما به عالم خارج مادي از راه حواس ظاهري است، اين علم چگونه ميتواند حضوري باشد
علامه در ديدگاه نهايي خود، كه در اصول فلسفه و روش رئاليسم بيان شده است، ميپذيرد كه ارتباط ما با عالم مادي از طريق حواس ظاهري، بهنحو علم حضوري است. ما در ادامه پس از بيان اين ديدگاه، يك طرح فني براي تثبيت ارتباط حضوري خود با عالم خارج ارائه خواهيم كرد و خواهيم گفت كه تحليل عميقتر علم حضوري ما به عالم ماده، با استفاده از بحث
«#شهود_عقلي»
است.
🔺 البته مسئلة حضوري بودن علم به محسوسات، براي خود تبييني دارد كه اكنون مجال پرداختن بدان نيست. فقط اين كليد را بدست ميدهم كه با حل شدن «النفس في وحدتها كل القوي»، بايد گفت نفس در سر انگشتان هم حاضر است و هنگام لمس، گويا خود نفس در موطن سر انگشت آمده و دارد لمس ميكند. البته تمام ضوابط ماديت دست و ماديت خارج هم محفوظ است.
🔺 راهي كه علامه در اينجا طي كرده، اين است:
تمام وجودهاي ذهني كه از حواس خارجي بدست ميآيند، ريشه در ادراك حضوري حسي دارند. همة اينها را ما در مرحلهاي از ارتباط حقيقي نفس با خارج بدست آوردهايم. اگر اين ارتباط لمسي باشد، نفس حاضر در مرتبة لمس، اين ادراك را دارد، و اگر سمعي باشد، نفس حاضر در مرتبة سمع و همينطور.
🔺 اين مطلب غير از ارجاع علم حصولي به حضوري است، كه در مبحث علم در كتاب نهايه آمده است. در آنجا معناي ارجاع علم حصولي به آتش، به علم حضوري بدان، اين است كه با ديدن آتش محسوس، صورت خيالي آتش انشاء ميشود و ارتباط حضوري با آن صورت خيالي برقرار ميشود. اما آنچه در اينجا مورد بحث است و علامه در اصول فلسفه و روش رئاليسم بدان نظر دارند، علم حضوري به همين آتش محسوس مادي خارجي است، نه به وجود مثالي آن.
🔺ادراك حسي، حضوري است، با حفظ تمام احكام مادي شيء محسوس و عضو حسگر و تعاملي كه اين دو هنگام اتصال مادي با يكديگر دارند. درواقع، متعلق ادراك حسي حضوري، برآيند تعامل مادي شيء محسوس و عضو حسگر است.
🔺 ميان علم حضوري حسي و ديگر علوم حضوري فرق هست، درواقع، علم حضوري حسي، ضعيفترين مرتبة علم حضوري است.
🔺 ازاينرو كه نفس در ادراك حسي با واقعيت محسوس متصل است، قوة تبديل علوم حضوري به حصولي، ميتواند علوم حصولي را فراهم آورد و اگر اين اتصال وجود نداشت، چنان كاري هم قابل انجام نبود.
🔺 ما غرق در خارج هستيم و اصلا واسطهاي بهنام انديشه در كار نيست. بنابراين بسيار واضح است كه واقعيت، امري بديهي است. بلي، بعد از اين ارتباط مستقيم با خارج، ميتوانيم از آنچه حضورا درك كردهايم، تصوير برداريم.
📚 منبع: درس خارج نهایه - سال اول - 1393-1392
🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی
🔗
http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac