میگفت: پس از پشت سر گذاشتن چند کیلومتر ترافیک فشرده و بهم پیچیدهی خودرو و جمعیت پیاده، با لبی تشنه و در اوج کلافگی بالاخره از مرز رد شدیم و وارد خاک عراق شدیم!!
ولی گویا تازه اول مشکلات بود! خودرویمناسب نبود!! آب خنک نبود!! سرویس بهداشتی نبود!! هیچکس هم جوابگوی این نبودنها نبود!!
عصبانی شده بودم!! تصمیم خود را گرفتم!! گوشی همراهم را باز کردم که فیلم بگیرم و...
ناگهان کسی از درون خودم نهیب زد که چه میکنی؟!! میخواهی حتمأ با وَن کولردار به کربلا بروی و در هر کیلومتر هم به شما آب گوارا و غذای گرم بدهند؟؟ اگر ندادند هم فیلمش کنی و بفرستی برای دشمنان حسین؟؟؟؟!!!
مگر نمیخواستی کربلایی شوی؟؟ مگر نباید تشنگی را تجربه کنی تا حسین را بفهمی؟!! مگر نباید گرمت شود تا به یاد آنها بیفتی؟ و بفهمی جنگ و تشنگی و زره و گرما و آتش و... در تیرماه یعنی چه؟!!
قرار بود فقط راهی کربلا شوی یا میخواستی کربلایی شوی؟؟
اگر جنبه تشنگی و گرما را نداری برگرد!! برگرد مسلمان...
کربلا به رفتن نیست؛ به شدن است!!!
شرمنده شدم، گوشی را بستم و خدا را شکر کردم...
...ما همیشه در جلسهی امتحان هستیم دعا کنیم امتحان نهایی نباشد و فرصت جبران داشته باشیم ان شاءالله. نداهای درون را قدر بدانیم و تقویت کنیم آنچنان که با هم دوست شویم.
#کربلا
@Arbaeen_Nevesht