غرق در نماز ... بچه های ما هاج و واج، ناباورانه لحظه های نخستین اسارت را می گذراندند. در این سراسیمگی، صحنه ی زیبایی را تماشا می کردم؛ پیرمردی بسیجی، کمی دورتر از ما داشت با آرامش نماز می خواند. هر کدام از ما که به او می نگریستیم، روحیه می گرفتیم. پیرمرد با خیال راحت و بی توجه به آن چه در اطرافش می گذشت، غرق در نماز خود بود. به عاقبت کار خود و عکس العمل بعثی ها در آن محیط مرگبار هم نمی اندیشید. یک بعثی ناگهان به سراغ او رفت و بی توجه به نمازش، او را روی زمین کشید و در کنار ما رهایش کرد. پیرمرد هم چنان لب هایش به ذکر خدا مشغول بود. 🇮🇷 شادی روح شهدا 🌹 امام شهدا صلوات و فاتحه ای نثار کنیم. ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯