هم‌سفر 🍃( از زبان بالگرد رئیس جمهور ) با هم، سفرها رفته‌ایم از ابر بالاتر بی‌باکی و من در رکابت بی‌محاباتر پیش از تو پابند قفس بودم قناری‌وار امروز اما از عقابان قله‌پیماتر مرغ سعادت! بال در بال تو خوش‌بختم هر روز نیک‌اقبالی‌ام شد آشکاراتر می‌خواستم پیشی بگیرم دست‌کم یک‌بار هرگز نبودم از قدم‌هایت مُهیاتر با خستگی‌هایم به دیدار تو می‌آیم دستی بکش بر شانه‌ام ای راحت‌افزاتر! در منطقم برگ و بهار و گل نمی‌گنجید هر بار خندیدی شدم باغی شکوفاتر روی زبان‌ها من حریفم مرد جنگی را گاهِ عمل اما تویی از من تواناتر گفتند سیل آمد! به من گفتی بپر، دیر است! سیلاب در خوابش نمی‌دید از تو دریاتر گفتند مردی ساده‌ای. در چشمشان فردا پیچیده خواهی شد؛ معماتر، معماتر اهل طهارت بودی از اول ولی امشب از هر چه ننگ و نام خواهی شد مُبراتر اسم تو را تنها فرودستان صدا کردند اسم تو خواهد شد از این پس محفل‌آراتر من خسته‌ام آقا! میان مِه رهایم کن گم می‌شوم این‌بار و تو این‌بار پیداتر این‌جا به بعدِ راه را تنها برو سیمرغ! من بالگردم؛ حدم از این نیست بالاتر! ایمان طرفه سه‌شنبه ۱ خرداد۱۴۰۳ تهران