#رمان_فرار_از_جهنم 🔖📚
#پارت26
این قسمت: این قسمت: من تازه دارم زندگی می کنم
سرم رو به جواب نه، تکان دادم🙄
من چیزی در مورد این جور مسائل نمی دونستم، اون روز سعید تا نزدیک غروب درباره فلسطین و جنایات و ظلم های اسرائیل برام حرف زد😢
تصاویر جنایات و فیلم ها رو نشونم می داد
بچه های کوچکی که کشته شده بودند
یا کنار جنازه های تکه تکه شده گریه می کردند😭
بعد از کلی حرف زدن با همون اشتیاق همیشگی گفت: تو هم میای؟
کی هست؟
روز جمعه
سری تکون دادم و گفتم: نه سعید، روز جمعه تعطیل نیست، باید تعمیرگاه باشم 😒
خیلی جدی گفت: خوب مرخصی بگیر
منم خیلی جدی بهش گفتم: واقعا با تشنگی و گرسنگی، توی این هوا راهپیمایی می کنید؟ این دیوونگیه 😏
این اعتراض ها جلوی کسی رو نمی گیره فقط انرژی تون رو تلف می کنید 😑
با ناراحتی خم شد و از روی زمین جعبه ها رو برداشت
یه مسلمان نمیگه به من ربطی نداره، باید جلوی ظلم و جنایت ایستاد 👊🏻
ساکت بمونی، بین تو و اون جنایتکار چه فرقی هست؟
هنوز چند قدم ازم دور نشده بود صدام رو بلند کردم و گفتم: یه نفر رو می شناختم که به خاطر همین تفکر، بی گناه افتاد زندان
بعد هم کشتنش و گفتن خودکشی کرده 😔
من تازه دارم زندگی می کنم، چنین اشتباهی رو نمی کنم😥
برگشت، محکم توی چشم هام زل زد
تو رو نمی دونم
انسانیت به کنار … من از این چیزها نمی ترسم🧐
من پیرو کسیم که سرش رو بریدن ولی ایستاد و زیر بار ظلم نرفت 💪🏻
اینو گفت از انباری مسجد رفت بیرون
هرگز سعید رو اینقدر جدی ندیده بودم 😟
#ادامه_دارد...
#اینداستانواقعیاست...
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️
🔴
https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff