🔻ابن سیرین و زن هوسباز ✍ابن‌سیرین جوانی پاك و مخلص بود که خدا جمال زیبا به او داده بود . شاگرد بزاز بود. يكي از مشتريان زني بود كه شيفته جمال وي شده بود وشهوت بر آن زن غلبه کرده بود، هر روز كه می‌رفت، پارچه می‌خرید، شعله شهوت او زیادتر می‌شد. یک روز رفت، چند طاقه پارچه ‌خرید - شیطان هم حمایت و کمکش ‌کرد – به بزاز گفت: من نمی‌توانم بیاورم، بده شاگردت بیاورد. خودش به منزل رفت تا خود را مهیا کند 🔸 ابن‌سیرین آمد، درب را زد، زن ‌گفت: پارچه‌ها را داخل بیاور. همین که داخل آمد، زن درب را بست و خود را در مقابل ابن سیرین با بی‌حیایی برهنه کرد و اعلان کرد که اگر با من نباشی فریاد می‌زنم که این می‌خواست با من عمل منافی عفت انجام دهد. ابن‌سیرین مبهوت مانده بود چه کند؟! او توکل به خدا کرد و از پروردگار عالم یاری ‌خواست و به ظاهر اعلان کرد که من میروم تا آماده شوم 🔸 به بیت‌الخلاء (مستراح)رفت، در آنجا از آن کثافات بر‌‌داشت – چون در قدیم چاهی نبود و آن‌ها را برای کود حیوانی بر می‌داشتند- و به سر و صورت و لباس خود مالید. وقتی بیرون ‌آمد، زن دید آن جمال زیبا به کثافات انسانی متعفن شده است، در را باز ‌کرد و گفت: برو گمشو بیرون. محمد به کناری رفت و در نهر ابی خود را شستشو داد اما بعد از آن همیشه بوی عطر میداد 🔸محمد همان ابن سیرین معروف است که به تعبیر خواب معروف است. بزرگان و عارفان گویند هرکه بر شهوت خویش غلبه کند خداوند چون حضرت یوسف بر او علم خوابگزاری عطا نماید 📚 منبع: داستان راستان با تلخیص 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff