علیه‌السلام ✨عبدالله ابن عُمَير:  او مردي شجاع و شريف بود. قامتي بلند و بازواني پرتوان داشت و در رزم مهارت داشت. نام همسر او ام وهب است. عبدالله بر مردمي كه در نُخيله عليه امام حسين(عليه السلام) جمع شده بودند سوال كرد: كجا مي رويد؟ گفتند: به جنگ پسر دختر رسول خدا مي رويم! عبدالله گفت: سوگند به خدا براي جنگ با اهل شرك حريص هستم. من اميدوارم ثواب جهاد كساني كه با پسر دختر پيامبرشان قصد جنگ دارند از جهاد با مشركان آسانتر به دست  آيد. او ماجرا را براي همسرش تعريف كرد. همسرش گفت: به واقع رسيده اي اميدوارم كه خداي تعالي به تو روي كند و در كارهايت رشد يابي. آري چنين كن و مرا نيز با خود از اين شهر خارج كن. وي شبانه با همسرش بسوي حسين ابن علي(عليه السلام) رهسپار شدند. عبدالله مسيحي بود ولي به همراه مادرش خدمت امام رسيدند و دين اسلام را برگزيدند. عبدالله دو غلام عبيدالله ابن زياد يعني يسار و سالم را كشت. او 19سواره و 16 پياده از لشكر دشمن را كشت و سرانجام بعد از اين كه انگشتان دستش قطع شده بودند به اسارت دشمن درآمد. به دستور عمر ابن سعد سرش را جدا كردند و به سوي امام پرتاب كردند. همسرش سر او را برداشت و خاك و خون از آن پاك نمود و گفت: بهشت گواراي وجودت پس ستون خيمه را كند و بسوي دشمن حمله ور شد اما امام(عليه السلام) او را برگرداند و فرمود: خدا رحمتت كند جهاد از شما برداشته شده است. او مي گفت: خدايا اميدم را نا اميد نكن. امام(عليه السلام) فرمود: خدا اميدت را نا اميد نمي كند. ✨*ام وهب:  وي همسر عبدالله ابن عمير است. و سرانجام در حالي كه بالاي سر شوهرش نشسته بود و مي گفت: «هنيا لك الجنة اسال الله الذي رزقك الجنة ان يُصحبني معك» غلام شمر(رستم) با عمود آهنين بر سرش ضربه اي زد و درجا او را به شهادت رساند. 🏴@gamedovomeenqelab