🔸🔸🔹🔸🔸 ♻️ چرا هاشمی اصرار داشت خلق و خوی اشرافی را در خاطراتش ذکر کند؟ 🔰 یکی از افرادی که در شب های قدر و مواقف استجابت دعا وسوسه می‌شوم برایش دعا کنم و حتی فاتحه‌ای بخوانم، مرحوم هاشمی رفسنجانی است! واقعاً تلاش و ممارست آن مرحوم در ثبت خاطرات روزانه به قدری ستودنی‌ است که گاهی فکر می‌کنم ارزشش را دارد اگر ۳۶۴ روز سال بد و بیراه بارش می‌کنیم، لااقل یک بار هم دعایش کنیم. البته آن کتب خاطرات به جهات مختلف می‌تواند مورد توجه و قدردانی و حائز اهمیت باشد اما برای شخص بنده بیش از هر چیز از این جهت خواندنی است که به نظرم بهترین و مهمترین سند شناخت و آشنایی با «اشرافیت انقلابی» است. شرح می‌دهم: من هر وقت بخش هایی از کتاب های خاطرات آن مرحوم را می‌خوانم با خودم می‌پرسم چرا یک روحانی باید رویش بشود این را که در روز تاسوعا رفته جت‌اسکی سوار شده، بنویسد و بعد چاپ کند؟ ببینید! این که در تاسوعا رفته جت‌اسکی سوار شده را کار ندارم‌‌ها، این که این را نوشته و چاپ کرده را می‌گویم! یا مثلا چرا باید بنویسد و منتشر کند که برای پسرش در حول و حوش بیست سالگی، سفارش کرده تا عضو هیئت مدیره کشتیرانی شود؟ یا از این قبیل موارد که در کتب خاطراتش پر است. یعنی خود آن کارها که بد است و اشرافی ا‌ست و تبعیض‌آمیز است، به درک، نکته‌ام این است که خود این ثبت و انتشار واقعا عجیب است. در واقع این مسئله بیش از این که از سر تعهد به تاریخ و آیندگان و شفافیت و گردش آزاد اطلاعات و این قبیل خزعبلات باشد، ناشی از یک اعتماد بنفس اشرافی ا‌ست که تو نه تنها به خودت حق می‌دهی چنین غلط‌هایی بکنی بلکه حتی آن قدر آن را حق می‌دانی که هیچ ابایی نداری آن را جار بزنی، ترویج کنی و برای همیشه تاریخ در مقابل دید‌گان بقیه قرار دهی و آن را به فرهنگ مسئولین تبدیل کنی. از این جهت است که عرض می‌کنم کتب خاطرات هاشمی مهمترین سند آشنایی با چیزی است به نام اشرافیت انقلابی. چیزی که در آن شما به صرف دخیل بودن در انقلاب و مدیر بودن در جمهوری اسلامی کاملاً حق داری متفاوت زندگی کنی. اشرافیتی که به شما حق می‌دهد حالا که داری امور رعیت را تدبیر می‌کنی، بیش از آنها از امکانات برخوردار باشی. حالا که روزی پانزده شانزده ساعت از این جلسه به آن جلسه به فکر آب و نان رعیت هستی، حق داری هشت ساعت بقیه را در خانه ی تجملاتی بالای شهرت استراحت کنی. حالا که روز و شب برای امورات این مردم وقت گذاشتی، حق داری دو تا سفر تفریحی کیش و خارج و... بروی. حالا که داری فکر می‌کنی چه طور برای آینده ی توله‌های رعیت، شغل و مسکن بسازی، حق داری بچه ی خودت را مدرسه ی گران‌قیمت بفرستی و پیش پیش برایش شغل کنار بگذاری. حالا که داری از تمام توانت برای جا انداختن استفاده از کالای ایرانی که سودش در جیب خود رعیت می‌رود و برای خود او شغل ایجاد می‌شود، استفاده می‌کنی، حق داری خودت کالای خارجی با کیفیت استفاده کنی. حالا که داری تلاش می‌کنی روشهای نوینی مثل قرعه کشی فروش خودرو برای کاهش قیمت بازار و کارخانه ابداع می‌کنی، حق داری خودروی ایمن خارجی سوار شوی و حق داری خانه ی تخفیفی از دم قسط بگیری و حق داری به اسم خیریه چند هزار متر زمین بگیری و حق داری... دعوای این روزها و همه روزهای پس از انقلاب سر همین است. طبقه‌ای از مدیران ایجاد شده که فکر می‌کنند چون دارند خدمت می‌کنند (!) حق دارند بیشتر برخوردار باشند، حق دارند بهتر بخورند، بهتر بگردند، بهتر بپوشند، بهتر سوار شوند، بهتر تربیت شوند، بهتر آموزش ببینند و... چون اگر آنها خانه و سفر و تفریح خوبی داشته باشند و خوب استراحت کنند و ماشین خوبی داشته باشند و ایمن بمانند و دغدغه ی مدرسه و تربیت بچه نداشته باشند و وقت ذهنشان باز باشد و... بیشتر می‌توانند به رعیت خدمت کنند و سودش در جیب همان رعیتی می‌رود که از قضا این روزها یک کم پررو شده است و دارد جفتک می‌اندازد و سبک زندگی این ها را با آرمانهای انقلاب و مدل حکومت داری امیر المؤمنین و حرفهای امام و رهبری مقایسه می‌کند. ما دچار چنین طبقه‌ای شده‌ایم و خدا نگذرد از هاشمی رفسنجانی که پایه‌گذار چنین منش و مرامی بود و این را توجیه کرد. حالا این که آن فاتحه و طلب رحمت اول متن این لعن و نفرین را می‌شوید یا برعکس، نمی‌دانم! اما هرچه هست مطمئنم اگر نبود شجاعت و جسارت (و البته شاید تا حدی وقاحت!) هاشمی رفسنجانی در ثبت این خاطرات، ما این روزها به این راحتی نمی توانستیم از پس نفاق و ظاهرسازی این طبقه از مدیران اصولگرا و اصلاح‌طلب به این شناخت دقیق برسیم. ✍ «محمدرضا شهبازی» 🔮 @gamegahanbine 🔮 💠 ●▬▬▬✨✨▬▬● .