⭕️شهادت و وصال یار
یک سال از انتخابات و فتنه 1388 گذشته بود و کم کم به 22 خرداد سال 89 نزدیک می شدیم. ماموریت های محمود به دلیل بعضی تحرکات غیر عادی منحرفین زیاد شده بود و شب و روز در این بابت مراقبت و درگیری داشت .
در این اواخر دعاها و مناجاتش بیشتر بود
روز پنج شنبه بعدازظهر تماس گرفت و به منزل ما آمد ولی حال و هوایش جور دیگری بود ، مثل همیشه نبود . گفت : اگر از این ماموریت برگشتم با هم می رویم کربلا و بیتوته می کنیم تا به حاجت خودمان برسیم دیگر تحملش سخته ، گفتم ان شاءالله به ماه رجب دو روز مانده باید بیشتر تلاش کنیم .
عصر روز شنبه از طرف اداره به ایشان تلفن می زنند و به ماموریت اداری می رود .
شب بیست و دوم خرداد می شود که مصادف بود با شب اول ماه رجب ، حدود ساعت 11 درگریها شروع می شود ، از طرفی در خانه با شنیدن صداهای تیر و تیر اندازی همسرش بی قرار شده بود و تا صبح با فکر ها و اضطراب شدید بیدار مانده بود و در خانه ما هم دلشوره عجیبی بود . همسرش تماس های مکرر با محمود گرفته بود تا جویای حالش شوذ ولی دیگر از ساعت 11.5 ، بعد آخرین صحبتی که داشته و گفته بود دیگر زنگ نزن منتظر باش تا خودم باهت تماس می گیرم، دیگر گوشی محمود خاموش شده بود . درگیری شدید می شود و عقربه های ساعت به ساعت 12 نزدیک می شود .
محمود بر اثر اصابت تیری به قلب نازنیش ندای رب خود را لبیک گفت و به آروزی دیرینه خود که همانا شهادت بود ، رسیدو با چهره ای بشاش و خندان در شب اول ماه رجب ، به لقاء الهی رسید .
محمود در ماه خدا به سوی خدا رفت .
#شهید_محمود_چراغی
#کتاب_آشنایی_با_غریب
🌹کتابخانه تخصصی دفاع مقدس همدان🌹
@ganjinehayejang