✔️  از عناصر خبیث و از شهداء در ؛ عده ای از مورخین، او را از هم دستان قاتل حضرت (علیه‌السلام) می دانند و به نقل بیشتر روایات، او کننده راست حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، در روز بود. آن زمان که حضرتش برای آوردن آب به طرف رود رفته بود، ورقاء با ، در اطراف رود فرات کرده بودند. همین که حضرت آب برداشتند تا به ها برسانند، آن دو نفر حمله کرده و دستان آن حضرت را قطع نمودند بیشتر مورخین گویند که زیدبن ورقاء، دست راست آنحضرت را با ضربت شمشیر، از تن جدا کرد. در حدیثی از امام علیه السلام، روایت است که فرمودند: زیدبن ورقاء و حکیم بن طفیل طائی هر دو در قتل عباس بن علی علیه السلام شرکت داشتند. 📚 (مقاتل الطالبین/ 82- ترجمه رسولی محلاتی) دیگر از جنایات زیدبن ورقاء، در صحنه کربلا مشارکت او در قتل فرزند است. اگرچه قاتل اصلی او را شخص دیگری بنام « » می دانند ولی به گفته خود زید در زمان دستگیریش و به نقل برخی مورخین، آن زمان که عبدالله به میدان جنگ آمد و با دشمن روبرو شد، او بر او زد که دست او با همان تیر بر پیشانیش دوخته شد و با تیر بعدی که در او فرود آمد، عبدالله به شهادت رسید، به گفته «ابن اثیر» آن زمانی که او را دستیگر کرده و نزد مختار بردند، خود اعتراف کرد و گفت: من بر جوانی تیری افکندم که دست خود را سپر کرده و بر پیشانی گذاشته بود. این جوان عبدالله بن مسلم بن عقیل بود. همینکه تیر به او اصابت کرد گفت: خدایا! اینان ما را اندک یافتند و ما را خوار کردند آنان را بکش، چنانکه ما را کشتند. آنگاه تیر دیگری سوی آن جوان انداختم و بعد نزدیک او رفتم دیدم که جان داده است. پس آن تیری که بر شکم او زده بودم بیرون آوردم، ولی آن تیری را که در فرو رفته بود، نتوانستم از پیشانی او بردارم و لذا او در قتل عبدالله بن مسلم دست داشت. در آخرین ساعات جنگ که امام علیه السلام نیز شهید شده بود، یکی از یاران آن حضرت بنام را به قتل رساند. سوید که مدتی در میدان با دشمن جنگیده و زیادی برداشته بود، بیهوش در میان زخمیان افتاده بود، چون کمی به هوش آمد، شنید که کوفیان کنان می گویند که « » او که هنوز رمقی در بدنش بود، تاب نیاورد و بپاخاست و با خنجری که در چکمه خود مخفی کرده بود، با زحمت و مشقت زیاد به جنگ پرداخت. تا اینکه زیدبن ورقاء با همدستی ، او را به شهادت رساندند. از آن اخبار معلوم می شود که این عنصر کثیف در همه جا، دستی به آلوده کرده است. سرانجام کار او: سال 66 هـ.ق، در زمان قیام بن عبید ثقفی، زید توسط و عده دیگری، خانه اش محاصره و او دستگیر شد. زید که مردی دلیر بود، شمشیر در دستش بود و از خانه بیرون آمد. ابن کامل به مامورانش گفت: با شمشیر و نیزه بر او حمله نکنید، بلکه تیر و سنگ بر او بزنید. ماموران چنین کردند تا زید بر زمین افتاد ولی هنوز زنده بود. به دستور «ابن کامل» آتشی بر پا کردند و او را که رمقی در بدنش بود، زنده در سوزاندند. به یک روایت که در کتاب ناسخ التواریخ نقل شده، او را خدمت مختار آوردند مختار گفت: ای ملعون، بگو تا عبدالله را چگونه کشتی؟ زید گفت: تیری بر زدم که از بیرون آمد. مختار دستور داد تا او را آویزان کردند، آنگاه خودش تیری بر کمان گذاشت و به چشم او پرتاب کرد، آنچنان که چشم او از سرش بیرون پرید، و بعد آنقدر به او تیر زدند که: گویی بدنش ناپدید و بریده شد. امام الله تعالی فرجه الشریف، در زیارت شهداء از ، او را کرده است. آنجا که به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام چنین سلام و درود می فرستد: سلام بر ابی الفضل عباس بن امیر المومنین علیه السلام، او که با دادن جان خود با برادرش همدردی نمود از امروز دنیا، برای فردای قیامت توشه برگرفت و جان خود را فدای برادرش کرد و رفت تا آب بیاورد ولی دو دستش بریده شد. خداوند دو قاتل او « »، و حکیم بن الطفیل الطائی را لعنت کند. نام او در تاریخ: زید بن رقاءالجنبی، یزیدبن وقاد، یزید بن رقاد حیتی، زید بن ورقاء الحنفی آمده است. 📚منابع:  1- نفس‌المهموم     2- منتهی‌الامال     3- موسوعه‌الامام الحسین (علیه‌السلام) به نقل از ترجمه کامل خلیلی، تاریخ طبری پاینده، انساب الاشراف بلاذری  ➖➖➖➖➖➖➖➖ ✨اللّهمَّ صلِّ علی فاطمهَ و أُمِّهاو أبیها و بَعلِها و بَنیها و السِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما أحاطَ بهِ عِلمُک✨