🎇🎇🌌
🎇
2🏷شرحی بر خطبه11🎈
#داستان📚
... بعد رو به «طلحه» و «زبیر» کرد و فرمود: «شما همسران خود را در خانه پنهان کرده اید، ولى همسر رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) را به میدان، در برابر همه آورده اید! ⛔️
🍃شما مردم را تحریک مى کنید و مى گویید ما براى خونخواهى «عثمان» این جا آمده ایم و مى خواهیم خلافت، شورایى شود (در حالى که مردم انتخاب خود را کرده و خود شما نیز بیعت نموده اید)!
☢☢
به «زبیر» فرمود: «آیا به خاطر داراى که روزى در مدینه من و تو با هم بودیم و تو با من سخن مى گفتى و تبسّمى بر لب داشتى، پیامبر از تو پرسید آیا على را دوست دارى؟💕
تو گفتى چگونه او را دوست نداشته باشم در حالى که میان من و او، هم خویشاوندى و هم محبّت الهى است در حدّى که درباره دیگرى نیست! ❣
در این جا پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: تو در آینده با او پیکار خواهى کرد، در حالى که ظالم هستى! تو گفتى پناه مى برم به خدا از چنین کارى»!🔥
باز هم على(علیه السلام) به نصیحت ادامه داد و به پیشگاه خداوند عرضه داشت: «خداوندا من بر اینان اتمام حجّت کردم و مهلتشان دادم تو شاهد و گواه باش!»❕
سپس قران را گرفت و به دست «مسلم مجاشعى» داد و فرمود: «این آیه را براى آنها بخوان:🔅 «وَ اِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤمِنینَ اَقْتَتَلُوا فَاَصْلِحُوا بَیْنَهُما...; اگر دو گروه از مؤمنان با هم پیکار کنند در میان آنها صلح برقرار سازید».
او به لشکرگاه دشمن نزدیک شد و قرآن را به دست راست گرفت و آیه را خواند. آنها حمله کردند و دست راست او را قطع نمودند. ✋
قرآن را به دست چپ داد، دست چپش را قطع کردند. با دندان گرفت او را کشتند. این جا بود که على(علیه السلام) فرمود: «هم اکنون پیکار کردن با این گردنکشان براى ما گواراست»!✔️
در این جا بود که سخن بالا را خطاب به «محمّد بن حنفیّه» بیان فرمود.
🎇
🎇🎇🌌