✅ بر مبنای مخالفت 🔰 روزی یکی از مخالفان امام صادق علیه السلام، در بین همفکرانش يك سيب را برداشت و گفت من با اين سيب آبروى امام شیعیان را میريزم. 🔹گفتند: چه كار میکنى؟ 🔸گفت: من میگويم اى ابو اسحاق! این سیب رزق من هست يا نه؟ ▪️اگر گفت رزقت هست، لگد میکنم. ▪️اگر گفت رزقت نيست، میخورم. ▪️هرچه امام گفت، من ضدش را انجام میدهم. آن وقت آبروى امام میريزد و امام رسوا میشود. 🔹گفتند: بسیار عالی، با این شیوه آبروی امام شیعیان خواهد رفت. 🔸سيب را بردند محضر امام صادق علیه السلام و آن شخص گفت: اين رزق من هست يا نه؟ 🔹امام به سيب نگاهی فرمودند و نگاهی به چهره جمع؛ بعد امام فرمودند: اگر از گلويت پايين رفت، معلوم میشود كه رزقت بوده است. 🔸آن شخص از این جواب امام درمانده شد که چگونه نقشه هایش با این پاسخ دقیق برملا شد و از فرط عصبانیت سیب را به گوشه ای پرتاب کرد و سر افکنده برگشت...