مؤمن ناصیه اش در دست خداست اگر به مشیت الهی تن بدهی، زندگی بر تو شیرین می شود. اما اگر به آن تن ندهی و خلاف آن را بخواهی، یعنی تقلاّ کنی که از قبضه ي خدا بیرون بیایی، چون ممکن نیست، زندگی بر تو تلخ می شود. همه در قبضه ي خدا هستند. هر کس از صاحب خانه خوشش بیاید، براي او هیچ جا لذّت بخش تر از آن نیست و اگر هم ، راه بود که از قبضه ي خدا خارج شود، به هیچ قیمتی آن را ترك نمی کرد. هر کس از صاحبخانه خوشش نیاید و نسبت به او عداوت و کینه و حسد داشته باشد، هیچ جا سخت تر و عذاب آورتر از آنجا براي او نیست و هر چه تقلاّ کند، راهی براي بیرون رفتن از قبضه ي خدا وجود ندارد، لذا بسیار عذاب می کشد. لایُمکِنُ الفِرار مِن حُکومَتِکَ: خدایا از حکومت تو فرارکردن امکان پذیر نیست. جلوي پیشانی اسب چند تار موست که اگر آنها را بگیرید، اسب با همه ي قدرتی که دارد، تسلیم و مطیع شما می شود. اسم این موها ناصیه است. مؤمن ناصیه اش را به دست خدا می بیند و عرض می کند: یا مَن بِیَدِهِ ناصِیَتی: اي خدایی که ناصیه ام در دست اوست. [ حاج اسماعیل دولابی ، مصباح الهدی ، ص32 ] @ghadimal_ehsan_mehriz