🍃🔹دست به دامان (س) مادرت می گوید: گاهی می دیدیم با اینکه تازه نفت گرفته ایم اما نفتمان نیست. می فهمیدیم کار، کار رضاست و خودش می گفت: از ما محتاج تر بودند برای آن ها بردم. در جواب بابا که می گفت: رضا تو معلمی فعلا به جبهه نرو می گفتی: امتحان بچه ها را گرفته ام سیزده روز عید هم تعطیل است. سزاوار نیست اینجا بمانم می ترسیدم جنگ تمام شود. خودت را به عملیات فتح المبین رساندی و بی سیم چی شدی. در بحبحه ی عملیات از ناحیه شکم زخمی شدی و بعد هم پلک هایت را برای همیشه بستی تا بهشت را ببینی وبه سه برادر شهیدت بپیوندی. «شهید رضا نژاد فلاح» 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈