🔹خورشید عاشقانه در پی گام های تو می گشت و دست ها بی تاب، تو را در فاو جست و جو می کرد. 🔹پس از هشت سال رستاخیز دوباره ات به شهر جان تازه داد و از قلب خاک معجزه ای دوباره بر خاست و بوی عطر یاس در فضای خانه پیچید. 🔹 یادم می آید موقع رفتن هیچ با خود نبردی سبک بال و آسوده دل کندی و به سوی میدان جهاد شتافتی و شگفتا که هنگام برگشت ، تو سبک بال تر بودی. موقع رفتنت مادر باید قامت راست می کرد تا از پیشانی ات بوسه بگیرد. اما در هنگام بازگشت مادر نشسته بود و تمام تو را در آغوش می فشرد. هشت سال صبر بود و سکوت. 🔹 هشت سال بغض و دلتنگی. هشت سال بغض در بغض مادرت ناله سرمی داد و هر روز خاطرات تو را از نو در ذهن می گذراند.خاطرات مهربانی هایت را، سر پر شور برای دفاع از میهن داشتنت را. 🔹 خاطرات گریستن هایت در کنار مزار شهدا و شب زنده داری ها و روزه دار بودن هایت را. 🔹و انتظاری که آخر پایان یافت و هشتم مهرماه سال ۱۳۷۵ بود که کوچه های شکست خورده ی شهر پیکر کوچک تو بزرگ مرد را به دوش خود برد و تو را در کنار دوستان شهیدت به خاک سپرد. 🍃🔻پیام شهید این دنیا یک دنیای فانی است و آن دنیا دنیایی زنده و جاوید. پس مراقب اعمال خود باشید. 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈