بسم رب رمضان قسمت نهم عملیات فتح المبین در نوروز سال ۶۱ در سرزمین وسیعی از منطقه ی شوش تا دشت عباس آغاز شد. مهدی در یکی از گردان های لشکر ۷۷ سرباز بود این گردان در تپه های ابوصلیبی خات در منطقه شوش وارد عمل شد. مهدی از ناحیه شکم مجروح شد. و به بیمارستانی در مشهد منتقل شد. درمدت زمانی حدود چهل وپنج روز روی تخت بیمارستان پیکر ورزشکاری اش کاملا آب شد وبه شهادت رسید.مهدی پسر امام جماعت مسجد جامع آیسک مرحوم آقاشیخ حسین والهی بود. واجدادش روحانیون شهر بودند که منزل اجدادی آنها درقلب حسینیه شهدای آیسک واقع ومدفن مطهر پنج شهید گمنام شده است. در باب حیات طیبه و شهادت و بعد از شهادت مهدی مطالب فراوانی وجود دارد که در این مقال نمی گنجد .او در ابتدای وصیت نامه اش یک بیت شعر دارد بارالها مپسند آنکه گل ما در هند خشت دیوار صنم خانه کفار شود کربلا مدفن ما ساز که آن تربت پاک سجده گاه ملک وسبحه اخیار شود مدتها ذهنم درگیر این بود که چرا خدا دعای مهدی را مستجاب نکرد و او در کربلا دفن نشد. تا اینکه روزی در منطقه فتح المبین راه میرفتم . زمین پوشیده از زوار راهیان نور بود. ناگهان متوجه شدم مردم از زمین چیزهایی برمی دارند.فهمیدنش سخت نبود خاک مقتل شهدا را برای مهر وتسبیح به ارمغان می بردند. علاوه بر مدفن شهید که باغ بالاسر وسجدگاه ملائکه شده ومنزل مسکونی اجدادش کربلای شهدای گمنام محل مجروحیتش هم سجدگاه ملک وسبحه اخیار شده بود .بعد از شهادت مهدی چهارصد صفحه دست نوشته های مهدی کشف شد که الان در دست چاپ ومنبعی غنی در خصوص سبک زندگی شهدا به شمار می رود. مهدی نویسنده ای چیره دست بود روحش شاد ادامه دارد