#کودکان_معلول
ریحانه 9 ساله است و محمد 5 ساله،
در کارت بهزیستی هردوتایشان
"معلولیت شدید" درج شده است،
پدر نگهبان است
و مادر کارهای پیرزن صاحبخانه را انجام میدهد
تا در اجاره خانه بیشتر هوایشان راداشته باشد،
بچه ها قدرت تکلم ندارند،
اما میشنوند،
به لطف خداوند و همراهی خیرین
جلسات کاردرمانی برایشان راه افتاده است،
حالا ریحانه 9 ساله میتواند چهاردست و پا حرکت کند
و محمد 5 ساله دیگر به زمین نمی افتد،
ریه های ریحانه عفونت کرده،
دستگاه بخور اهدایی را که میبرم
مادر با کلافگی در را باز میکند،
حال ریحانه را میپرسم به گریه میافتد،
میگوید از صبح فقط جیغ میکشد
و نمیدانم چه کارش شده،
محمد به استقبال میآید،
اصرار دارد دست بدهد،
میگویم دستانم آلوده هستند،
مادر میگوید محمد دست کرونایی!
و محمد مشتش را به دستم میزند،
تلاش میکند سوئیچ ماشین را از دستم
بگیرد باز میگویم آلوده است
اما بیخیال نمیشود،
دلش میخواهد کیف و گوشی موبایل و همه چیز را کشف کند.
ریحانه اما همچنان زیر پتو است
انگار قهر باشد یا از جیغ و گریه خسته،
(به راستی کودکانی که تکلم ندارند
چگونه میتوانند دردشان را بیان کنند!)
هردو بچه زیبا هستند با چشمان درشت و سیاه وصورت هایی معصوم و مهربان،
به مادر میگویم گفتاردرمانی کمک میکند
زبان باز کنند،
میگوید شاید دیر باشد،
قول میدهم بپرسم و پیگیرشان باشم،
کاردرمانی باید ادامه داشته باشد
و گفتاردرمانی را شروع کنند،
میتوانیم کمک کنیم این دوبچه شرایط بهتری برای زندگی پیدا کنند
و آینده بهتری داشته باشند.
به حد بضاعت و توان بسم الله...
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann