#روزنوشت #تجربه
نشسته ام و به مثابهی یک آدم بیکار،
روزنوشتهای یک تجربه دوساله را از ابتدا میخوانم!
اما علتش حکما بیکاری نیست که مرور اتفاقات است تا کمک بگیرم و استخراج کنم نکاتی را که یک فرد نابلد در ابتدای یک تجربه دچارش میشود.
خامی هایی که لحظه به لحظه ثبت شدند و گاه شیرین و پر از امید بودند و گاه تلخ و ناامید کننده، افت و خیزهای جالبی که در زمان خودش سخت گذشتهاند و شکست و برخاستهای متعددی که هر کدامشان مثل یک خاطره نشستهاند و نمیروند،
از بعضیهایشان شرمنده میشوم با بعضیهایشان بغض میکنم و بعضیهای دیگر قند در دلم آب میکنند، برخی خاطرات آنقدر جایشان را محکم میکنند و آنقدر در عمق مینشینند که نمیشود پاکشان کرد و برخیهای دیگر را حتی دلت نمیخواهد مرور کنی و تلخیاش همچنان کامت را میزند!
اینکه میان همهی تجربههای سالیان طی شده، یک تجربه برایت متفاوت و عزیزتر است، حکما دلایل مختلف دارد، حتی اینکه برای خودش یک صفحه مجزا دارد و حواشیاش را ثبت کردهام باز هم بخاطر متفاوت بودنش بوده است.
از ثبت ایدهها، تصمیمات، احساسات مثبت و منفی، تجربههای موفق و ناموفق، تعاملات درست و غلط، دستاوردها و ازدست دادهها، خوشحالم
آن صفحه و تجربیاتش برایم خواهد ماند،
مانند فرزندی عزیز که بخواهد یا نخواهد،
با بقیه فرزندان فرق داشته و خواهد داشت.
آنچه برایتان عزیز است و ارزشمند، ثبت کنید، روزی از مرورش حظ دوباره خواهید برد.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann