نشسته ام و به مثابه‌ی یک آدم بیکار، روزنوشت‌های یک تجربه دوساله را از ابتدا می‌خوانم! اما علتش حکما بیکاری نیست که مرور اتفاقات است تا کمک بگیرم و استخراج کنم نکاتی را که یک فرد نابلد در ابتدای یک تجربه دچارش می‌شود. خامی هایی که لحظه به لحظه ثبت شدند و گاه شیرین و پر از امید بودند و گاه تلخ و ناامید کننده، افت و خیزهای جالبی که در زمان خودش سخت گذشته‌اند و شکست و برخاست‌های متعددی که هر کدامشان مثل یک خاطره نشسته‌اند و نمی‌روند، از بعضی‌هایشان شرمنده می‌شوم با بعضی‌هایشان بغض میکنم و بعضی‌های دیگر قند در دلم آب می‌کنند، برخی خاطرات آنقدر جایشان را محکم می‌کنند و آنقدر در عمق می‌نشینند که نمی‌شود پاکشان کرد و برخی‌های دیگر را حتی دلت نمی‌خواهد مرور کنی و تلخی‌اش همچنان کامت را می‌زند! اینکه میان همه‌ی تجربه‌های سالیان طی شده، یک تجربه برایت متفاوت و عزیزتر است، حکما دلایل مختلف دارد، حتی اینکه برای خودش یک صفحه مجزا دارد و حواشی‌اش را ثبت کرده‌ام باز هم بخاطر متفاوت بودنش بوده است. از ثبت ایده‌ها، تصمیمات، احساسات مثبت و منفی، تجربه‌های موفق و ناموفق، تعاملات درست و غلط، دستاوردها و ازدست داده‌ها، خوشحالم آن صفحه و تجربیاتش برایم خواهد ماند، مانند فرزندی عزیز که بخواهد یا نخواهد، با بقیه فرزندان فرق داشته و خواهد داشت. آنچه برایتان عزیز است و ارزشمند، ثبت کنید، روزی از مرورش حظ دوباره خواهید برد. ف. حاجی وثوق @ghalamzann