🔹ستیزی جاهلانه (نقدی بر توهم خباثت علم و فکر غربی)
🔸در این یادداشت میخواهم یکی از علل بیرونقی و کسادی نهاد علم بهویژه در حوزههای علمیه را بیان کنم. البته این نقد نه از منظر سیاسی یا اقتصادی یا اجتماعی بلکه صرفا از منظری فلسفی به نقد دیدگاهی رایج در باب علم پرداخته و معتقد است: «
اگر علم، از مسیر علمی یعنی از مسیر خودش و با سازوکار خودش پیشنرود، بیرونق و کساد میشود»
🔸حتما مستحضر هستید که حقیقت علم و فرزانگی گرچه مقولهای بومی و فرهنگی است، اما پس از کشف و تولید، زبانی جهانی دارد. زبانِ جهانیِ علم دو دلالت دارد: 1. علم، زمانی علم است که برای همگان قابل فهم و یادگیری باشد؛ بنابراین ما علمِ اختصاصی نداریم. 2. علم بهمثابه یک مقوله همگانی و جهانی، یک علم است و فقط از طریق نقد یا تأیید آن است که می توان مسیر علمی را پیشبرد.
🔸برای درک مطلب فوق میتوان به یک آموزه از آموزههای منطق تمسک جست. از افلاطون و ارسطو تا فارابی و ابنسینا همگی معتقدند شریفترین نوع علم، علم یقینی است و شریفترین نوع یقین، یقین برهانی است و مهمترین شرط یقین، «کلیبودن» است. «کلیبودن» یعنی نه مختص به مکانی و نه مختص به زمانی است. علم، زمانی علم است که فرازمانی و فرامکانی باشد.
🔸سنتِ علمآموزی در عالمانِ ایران اسلامی نیز این مسئله را تأیید میکند. مثلا فارابی و ابنسینا برای تحصیل علوم و فنون زمان خود به علوم و متون یونانی رویآوردند و پس از هضم آن در دستگاه هاضمه علمی خود، توانستند علم مناسب با زمان و مکان خود را بسط دهند.
🔸عالمان و اندیشمندان اروپایی نیز در آغاز دوران شکوفایی علمیشان، به ترجمه و ترویج علم از ایران اسلامی رویآوردند و بسیاری از نوشتههای عالمان مسلمان، از فیلسوفان و ادیبان تا منجمان و ریاضیدانان را ترجمه کرده و شروع به یادگیری کردند.
🔸نمونهای مهمتر از رویه عالمان و اندیشمندان جهان نیز وجود دارد. «قرآن» بهمثابه یک کتاب جهانی که برای هدایت همگانی نازل شده است، گرچه تحت تأثیر فرهنگ حجاز نازل شده، اما حامل پیامی برای تمام جهان در تمام دوران است.
🔸در نتیجه، سخیفترین نوع برخورد با علم آن است که علم را به شرقی و غربی تقسیم کنیم و مدعی شویم
بنیانهای علمی و فکری غرب، ریشه فساد است و ترجمه و ترویج آن در کشور عاملِ فسادِ مثلا نهادها، دانشگاهها یا هر چیز دیگر است.
🔸عدهای میگویند: «فلان فیلسوف غربی، ملحد است یا فلان روانشناسِ غربی، انحراف جنسی دارد یا فلان متفکرِ غربی، عرقخور است و از مغز الکلخورده چیز نیکویی در نخواهد آمد»!!!
خوب! اگر قرار بر این اتهامات باشد که وضع عالمان و فرزانگان خودمان هم تعریفی ندارد. از ابنسینا و نصیرالدینطوسی تا خیامها و ملاصدراها همگی متهم به کفر و الحاد و عرقخوری و زیدبازی هستند؛ حتی بنیانگذار انقلاب اسلامی هم از این ماجرا مستثنی نبوده و توسط نابخردانی ناچیز در زمره متهمان به کفر و الحاد قرار گرفته است.
🔸بحث من رد یا تأیید یک جریان فکری نیست، بلکه میخواهم بگویم نهاد علمی، باید علمی برخورد کند. وظیفه نهاد علمی این است که مسیر علم را در هر کجا که باشد رهگیری و پیگیری کند. حوزه علمیه نمیتواند بیتوجه به اندیشههای فیلسوفان و اندیشمندان جهان معاصر کاری از پیشبرد.
🔸حوزه علمیه اگر بخواهد علوم انسانی اسلامی هم تولید کند، باید ابتدا علوم انسانی موجود را فهم کند، سپس نقد کند و در دستگاه هاضمه خود هضم کند، طرح و ایده خود را بر آن افکند و دراندازدش. ولو این حیّ باشد و آن میّت، باز هم میت را از دل حیّ و حیّ را از دل میّت درمیآورند، نه از ناکجا آباد! قال الله سبحانه: «يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ يُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ كَذلِكَ تُخْرَجُونَ» (مریم: 19)
🔸البته من منکر غرب و شرق انسانی نیستم. آری دوگانه غرب و شرق داریم؛ همانطور که دوگانه عقل و جهل داریم. فکر شیطانی و الهی هم داریم، اما این غرب و شرق با غرب و شرق جغرافیایی فرق دارد. غرب انسانی ممکن است همسایه تو باشد، با تو مسجد هم بیاید و نماز هم بخواند. انسان غربی به معنای ظلمانی، میتواند در در شرق بدنیا آمده باشد و انسان شرقی به معنای نورانی، میتواند در غرب بدنیا آمده باشد.
🔸اکنون وقت آن رسیده که مزخرفات را کنار گذاشته و عاقلانه بیاندیشیم. با علم و اندیشه نمیتوان امنیتی و کلامی برخورد کرد. پس از یونان باستان و ایران میانه، اکنون اروپا مهد علم است. پس باید حرمت علم را نگهداشت. باید زبان علم را آموخت، در محضر آن تلمّذ کرد، زمانه ما که فرارسد، به حکم آنکه مسلمان ایرانی هستیم، جز علم ایرانی اسلامی چیزی برای عرضه نمیماند.
@ghalayaane_ghalam/حمید احتشامکیا