#داستان_راستان | ۱۱۵
❒ حق برادر مسلمان
╔═ೋ✿࿐
عبدالاعلی، پسر أعین، از کوفه عازم مدینه بود. دوستان و پیروان امام صادق علیه السلام در کوفه، فرصت را مغتنم شمرده مسائل زیادی که مورد احتیاج بود نوشتند و به عبدالاعلی دادند که جواب آنها را از امام بگیرد و با خود بیاورد.
ضمناً از وی درخواست کردند که یک مطلب خاص را شفاهاً از امام بپرسد و جواب بگیرد و آن مربوط به موضوع حقوقی بود که یک نفر مسلمان بر سایر مسلمانان پیدا میکند.
عبدالاعلی وارد مدینه شد و به محضر امام رفت. سؤالات کتبی را تسلیم کرد و سؤال شفاهی را نیز مطرح نمود؛ اما برخلاف انتظارِ او امام به همه سؤالات جواب داد مگر درباره حقوق مسلمان بر مسلمان.
عبدالاعلی آن روز چیزی نگفت و بیرون رفت.
امام در روزهای دیگر هم یک کلمه درباره این موضوع نگفت.
عبدالاعلی عازم خروج از مدینه شد و برای خداحافظی به محضر امام رفت.
🤔 فکر کرد مجددا سؤال خود را طرح کند؛
عرض کرد: «یا بن رسول الله! سؤال آن روز من بیجواب ماند.»
من عمداً جواب ندادم.
چرا؟
زیرا میترسم حقیقت را بگویم و شما عمل نکنید و از دین خدا خارج گردید.
آنگاه امام اینچنین به سخن خود ادامه داد:
«همانا از جمله سختترین تکالیف الهی درباره بندگان سه چیز است:
«یکی رعایت عدل و انصاف میان خود و دیگران، آن اندازه که با برادر مسلمان خود آنچنان رفتار کند که دوست دارد او با خودش چنان کند.
«دیگر اینکه مال خود را از برادران مسلمان مضایقه نکند و با آنها به مواسات رفتار کند.
«سوم یاد کردن خداست در همه حال؛ اما مقصودم از یاد کردن خدا این نیست که پیوسته سبحان الله و الحمد للَّه بگوید📿، مقصودم این است که شخص آنچنان باشد که تا با کار حرامی مواجه شد،
#یاد_خدا که همواره در دلش هست جلو او را بگیرد.»[¹]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] . اصول کافی، ج 2/ ص 170
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚
@ghararemotalee
│📱
@Mabaheeth
╰───────────