در آن وانفساه من صبورانه لب از جَزَع و فَزَع فروبستم و به آنچه آن بزرگوار مرا بدان مأمور کرده بود مشغول شدم.
عهدهدار غسل و کفن و دفن و نماز بر بدنش شدم و پس از آن به گردآوری قرآن، یعنی عهد خدا بر بندگانش مشغول شدم.
[ وَ حَمَلْتُ نَفْسِی عَلَى الصَّبْرِ عِنْدَ وَفَاتِهِ بِلُزُومِ الصَّمْتِ وَ الِاشْتِغَالِ بِمَا أَمَرَنِی بِهِ مِنْ تَجْهِیزِهِ وَ تَغْسِیلِهِ وَ تَحْنِیطِهِ وَ تَکْفِینِهِ وَ الصَّلَاةِ عَلَیْهِ وَ وَضْعِهِ فِی حُفْرَتِهِ وَ جَمْعِ کِتَابِ اللَّهِ وَ عَهْدِهِ إِلَى خَلْقِهِ.]
اشکی که بیاختیار از دیدگانم روان بود،
و سوزشی که سینهام را فراگرفته بود،
آهی که گاهگاه از درونم شعله میکشید،
و سنگینی مصیبتی که بر من وارد شده بود، هیچیک مانع از انجام این مأموریتها نشد.
تا اینکه حقی که نسبت به قرآن و پیامبر(صلیالله علیه وآله) بر گردنم بود، تمام و کمال ادا کردم و این دو امر را آنطور که رسول خدا(صلیالله علیه وآله) میخواست با صبر و تحمل و امید به اجر خدا سامان دادم.
[ لَا یَشْغَلُنِی عَنْ ذَلِکَ، بَادِرُ دَمْعَةٍ وَ لَا هَائِجُ زَفْرَةٍ وَ لَا لَاذِعُ حُرْقَةٍ وَ لَا جَزِیلُ مُصِیبَةٍ حَتَّى أَدَّیْتُ فِی ذَلِکَ الْحَقَّ الْوَاجِبَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِرَسُولِهِ(صلیالله علیه وآله) عَلَیَّ وَ بَلَّغْتُ مِنْهُ الَّذِی أَمَرَنِی بِهِ وَ احْتَمَلْتُهُ صَابِراً مُحْتَسِباً. ]
سپس امام رو به اصحاب کرد و فرمود: آیا اینگونه نبود؟
[ ثُمَّ الْتَفَتَ(علیهالسلام) عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ: أَ لَیْسَ کَذَلِکَ؟ ]
اصحاب گفتند: چرا ای امیرمؤمنان.
[ قَالُوا: بَلَى یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ]
╭═══════๛- - - ┅ ╮
│📳
@Mabaheeth
│📚
@ghararemotalee
╰๛- - - - -