| ۱۰ ❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄ ╭┅──────── 📖 فصل چهارم : قیامت ╰┅──────── یکی از منازل هولناک آخرت، قیامت است که هَولش عظیم، بلکه از هر هَولی، اعظم و فَزَعش فَزَع اکبر است و حق تعالی در وصف آن فرموده: «... ثَقُلَتْ فِی السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ لا تَأتیکُمْ اِلاّ بَغتَةً...»(۱)؛ «... سنگین و گران و عظیم است قیامت از حِیثِ شدائد و هَولهای او در آسمانها و زمین، یعنی بر اهل آنها از ملائکه و جِنّ و اِنس، نیاید شما را مگر ناگهان...» قُطبِ راوندی از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که حضرت عیسی علیه السلام از جبرئیل علیه السلام پرسید: کِی قیامت برپا خواهد شد؟ جبرئیل علیه‌السلام چون اسم قیامت شنید لرزه گرفت او را، به حدّی که افتاد [و] غَشّ کرد. پس چون به حال آمد گفت یا رُوحَ اللَّه، نیست مسئولِ به امرِ قیامت، اعلمِ از سائل، پس آیه شریفه را که ذکر شد خواند(۲). و شیخ جلیل علی بن ابراهیم قمّی رحمه الله از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده که وقتی حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم نشسته بود و جبرئیل علیه السلام نزد آن حضرت بود که ناگاه نظر جبرئیل علیه السلام به جانب آسمان افتاد، پس رنگش تغییر کرد از ترس به حدّی که مانند زعفران شد. پس خود را چسبانید به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و به آن حضرت پناه برد. پس حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم نظر افکند به آنجا که جبرئیل علیه‌السلام نظرش افتاده بود، دید مَلَکی را که پر کرده مشرق و مغرب را که گویا قاب زمین است. پس آن مَلَک رو کرد به پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم و گفت یا محمد صلی الله علیه وآله وسلم، من رسول خدایم به سوی تو که تو را مُخَیَّر سازم که پادشاه باشی و رسول، بهتر است به سوی تو؛ یا بنده باشی و رسول؟ پس حضرت التفات کرد به سوی جبرئیل علیه‌السلام، دید رنگش به حال اول برگشته و به حال آمده. جبرئیل علیه‌السلام عرض کرد: بلکه اختیار کنید که بنده و رسول باشید. پس پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم گفت: می خواهم بنده و رسول باشم. پس آن مَلَک پای راست را بلند کرد و گذاشت در میان آسمان دنیا و پای چپ را بلند کرد و گذاشت در آسمان دوم، بعد از آن پای راست را گذاشت در آسمان سوم. به همین نحو رفت تا آسمان هفتم. هر آسمانی را یک گام خود کرد، و هر چه بالا رفت کوچک شد تا آنکه به اندازه مرغ کوچکی شد. پس حضرت رو به جبرئیل علیه‌السلام کرد و فرمود: همانا من مشاهده کردم از تو ترس شدیدی و ندیدم چیزی را که مرا بیشتر ترسانیده باشد از تغییر کردن رنگ تو! جبرئیل علیه‌السلام گفت: یا رسول اللَّه! مرا ملامت مفرما. آیا دانستید که این مَلَک کی بود؟ این اسرافیل «حاجِبُ الرّبّ» بود و از زمانیکه حق تعالی آسمان ها و زمین را خلق فرموده از مکان خود پایین نیامده(۳). چون من او را دیدم که به سوی زمین می آید، گمان کردم که آمده است برای برپا کردن قیامت، پس از ترس قیامت رنگم چنان تغییر کرد که مشاهده فرمودید. پس چون دیدم که برای امر قیامت نیامده، بلکه حق تعالی چون شما را برگزیده به جهت بزرگی شما، او را به نزد شما فرستاده، رنگم به حال اوّل آمد و نَفَسم به سوی من برگشت. - الخبر - (۴). و در روایتی است که نیست مَلَکِ مُقَرّبی و نه آسمانی و نه زمینی و نه بادی و نه کوهی و نه صحرایی و نه دریایی مگر آنکه بترسند از روز جمعه برای آنکه قیامت برپا می شود در آن(۵). فقیر گوید شاید ترسیدن آسمان و زمین و سایر اشیاء که ذکر شد، ترسیدن اهل آنها و مُوَکّلینِ آنها باشد، چنانکه مفسّرین در معنی آیه «ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ»(۶) گفته اند. و روایت شده که چون حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم قیامت را ذکر می نمود، شدید می شد صوت آن حضرت، و سرخ می شد رخسار آن جناب(۷). و «شیخ مفید» در «ارشاد» نقل کرده که چون حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم از غَزوِه «تبوک» به مدینه مراجعت فرمود، رسید به خدمت آن حضرت «عَمرو بنِ مَعدی کَرَب»، حضرت به او فرمود: اسلام بیاور ای عمرو! تا خدا تو را ایمن گرداند از فَزَعِ اکبر، یعنی ترسی که بزرگترین ترس‌هاست. عمرو گفت: ای محمد صلی الله علیه وآله وسلم فَزَعِ اکبر کدام است؟ من کسی هستم که ترس بر من وارد نمی شود. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- سوره اعراف، آیه ۱۸۷. ۲- بحارالانوار، ج ۶، ص ۳۱۲. ۳- شاید مراد آن باشد که یک نفری تنها و بی خبر پائین نیامده مثل این نحوی که اینجا آمده، تا منافات نداشته باشد با پائین آمدن او با جبرئیل و میکائیل برای اهلاکِ قومِ لوط، یا نحوِ آن واللَّه العالم. منه. ۴- بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۹۲. ۵- بحارالانوار، ج ۷، ص ۵۸، ح ۱. ۶- سوره اعراف، آیه ۱۸۷. ۷- بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۰۱، ح ۳۱.