قسمتی از کتاب خدا حافظ فرمانده شهید محمدعلی قاسمی دردانه فاطمه نائب محمد علی به دنیا آمد. مرگ سه پسر قبل از او برای لحظه لحظه زندگی حاج فاطمه اضطراب و دلهره به همراه داشت. بیشتر از چشم هایش مواظب و نگران او بود که کوچک ترین آسیبی نبیند. هر جا می رفت، مانند سایه دنبالش بود هر روز دعا یا پولی نذرش می کرد. موقع بازی هم تنهایش نمی گذاشت تا سن هفت سالگی خیلی مراقبت میکرد که هر چشمی او را نبیند و هر دستی در آغوشش نگیرد. محمد علی به هفت سالگی رسید و باید به مدرسه می رفت. خودش تا مدرسه او را همراهی میکرد بعد هم به دنبالش می رفت که نکند اتفاقی برایش پیش بیاید. دردانه فاطمه نائب همه محمد علی را به این نام می شناختند. -۱- کنگره شهدای خمینی شهر مصاحبه یدالله آقابابایی با مرحومه مریم قاسمی (خواهر شهید محمد علی « ڪَِــاَِنَِاَِلَِ خَِبَِرَِیَِ ڪَِــهَِرَِیَِزَِسَِــَِنَِگَِــ. » @kanal_kahrizsang_young_reporters