📖
#غلام_یهودی
امام حسين علیه السلام از مسیری عبور می كرد ، جوانی را ديد كه به سگی غذا می دهد، به او فرمود: اين گونه مهربانی ناشی از چيست؟
گفت غمگينم ، می خواهم با خشنود كردن اين حيوان ، غم و اندوه من مبدّل به خشنودی گردد من غلام يك يهودی هستم كه دلم می خواهد از آن فرد یهودی جدا شوم.
امام حسين علیه السلام با آن غلام نزد صاحب او ، كه يهودی بود آمدند، حضرت دويست دينار به يهودی داد، تا غلام را خريداری كرده و آزاد سازد
مرد يهودی عرض کرد اين غلام را به خاطر قدم مبارك شما ، كه به در خانه ما آمدی، به شما بخشيدم؛ اين بوستان را نيز به غلام بخشيدم ؛ و آن پول نيز مال خودتان باشد.
امام حسين علیه السلام همان لحظه غلام را آزاد كرد و همهی آن بوستان و پول را به او بخشيد
وقتی كه همسر يهودی اين بزرگواری را از امام حسين علیه السلام ديد، گفت من مسلمان شدم و مهريّه ام را به شوهرم بخشيدم. به دنبال او نيز شوهرش گفت: من هم مسلمان شدم و اين خانه ام را به همسرم بخشيدم.
داستان های چهارده معصوم ، ص ۷۸
┈┈┈┈┈┈┈┈┈