🌷🌷🌷
این متن فوق العاده 4 دقیقه وقت شمارا می گیرد اما ارزش دارد
این حرف که میگویند «خاک، سرد است» و «زمان همه چیز را درست میکند»، و حتی اگر عزیزترین کس آدم هم برود و او از غصه و درد به مرگ بیفتد، بازهم بعد از مدتی فراموش میکند و به زندگی عادی برمیگردد؛ عموماً درست است.
البته، این خاصیت خاک یا زمان نیست. این خاصیت مغز ما و کارکردی از آن است به نام حافظه.
حافظه، یکی از شگفتانگیزترین پدیدههای هستی است که هم بودنش و هم نبودنش، و هم ثبت شدن و پاک شدن خاطرات در آن عجیب و غریب است.
البته منظور از شگفتیِ حافظه، فقط ثبت کردن یا محو کردن خاطرات نیست. بلکه، آن بارِ احساسی و هیجانی و عاطفیِ همراه با وقایع هم هست.
یعنی حافظه دو کار بزرگ دارد:
یا شیفت و دیلیت میکند، یا اینکه کات میکند و میگذارد یکجایی به نام ناخودآگاه، تا کمتر درد بکشی یا زیاده از حد خوش نباشی. شاید برای استمرار جریان زندگی.
درست مثل خوابیدن. حتی اگر لِه و لوردهی هم باشی، یکساعت که خواب عمیق میروی؛ نصف آن رنجهای قبل از خوابیدن پاک شده است و تو احیا میشوی برای استمرار زندگی.
فکر کنید حافظه فقط پر میشد و هیچگاه خالی نمیشد.
احتمالاً دنیا میشد محل غم یا ترس. ما هم میشدیم یک مشت آدمهای افسردهی نگرانِ مارگزیده که از سیاه و سفید میترسیدیم.
البته بدیهایی هم دارد.
مثل اینکه یک اشتباه را مدام تکرار میکنیم، درست به خاطر همان شیف و دلیت کردنها یا کات کردنهای حافظه. یا مثلاً همانطور که نیچه میگفت:
«فایدهی حافظه ضعیف آن است که میتوان بارها از امور خوشایند برای اولینبار لذت برد»
امور ناخوشایند هم همین است. حافظه باعث میشود مثل یک قمارباز، بارها آنها را تکرار کنیم.
حافظه کار خودش را میکند. فرقی هم ندارد موضوعش مثبت باشد یا منفی. عشق باشد یا جنایت. با گذران زمان همه چیز یا فراموش میشود، یا آن بارِ احساسی و عاطفی و هیجانیِ همراهش، کات میشود.
هم آن عاشقی که از رفتنِ معشوق به تب و مرگ میافتد فراموش میکند و دوباره عاشق میشود
و هم جنایتکاری که ظلم کرده، و حتی مظلومی که مورد ظلم قرار گرفته.
البته، این دومی و سومی خیلی ناجور است. فکرش را بکن: ظلم بزرگی کردهای، یا به تو ظلم بزرگی شده است، و حالا گذرِ زمان باعث فراموشی شده و بدتر آنکه حافظه دست به کار شود و خاطره را به ضدخاطره تبدیل کند و ظالم بشود نقش مثبت یا حتی قهرمان داستان.
بارها پس از گذشت سالها از ظلمی که کردهایم و یا مورد ظلمی واقع شدهایم این را گفته یا شنیدهایم که
«به من چه ربطی دارد؟» یا «مقصر خودت بودی».
یکبار از روی شیطنت و برای اینکه طرف یادش نرود، به یک بابایی که ظلم بزرگی در حق من کرده بود پیام دادم فلانی «روز قدس من را فقط به یاد تو میاندازد. امیدوارم هیچوقت فراموش نکنی که با زندگیِ این فلسطینیِ بیدفاع چه کردی».
همین بابا که آن موقع اندکی از این اتفاق ناراحت بود، خیلی شیک و مجلسی پیام داد که «تو را به خاطر این تهمت حلال نمیکنم».
میبینید؟
این همان کارکرد منفیِ حافظه در جنایتهاست که هم فراموش میکند و هم جای قربانی و صیّاد را عوض مینماید.
برخی محققان نیز به بررسی نقش حافظه در سیاست پرداختهاند. از نظر آنها حافظه در سیاست نقش مهمی بازی میکند و حکومتها در طول تاریخ بیشترین سود را از کارکردهای حافظه بردهاند. چطور؟
با فراموشی، یا با کات کردن بار عاطفی، یا حتی باخاطرهسازی.
کافیست در یک مسألهی مهم حواسها به چیز دیگری مشغول شود؛ یا مثلاً گردوغبار فراموشی بر واقعهای بنشیند، یا آنکه احساسِ همراه آن کات شود.
از نظر آنها تقویتِ حافظه میتواند ضدسیاست باشد.
برای همین، برخی بزرگانِ اندیشه اعتقاد داشتند کار اصلی یک متفکر یا ادبیات، تقویت حافظهی جمعی و مبارزه با فراموشی است.
پل ریکور در کتاب «خاطره، تاریخ و فراموشی» رسالت ادبیات را مبارزه علیه فراموشی میداند.
یکی از بهترین کتابهایی که به مسألهی حافظه در اجتماع میپردازد، رمان خنده و فراموشی، از میلان کوندرا است که به بررسی طبیعت فراموشی در تاریخ، سیاست و به طور کلی زندگی میپردازد:
«ملتها این گونه نابود میشوند که نخست حافظهشان را از آنها میدزدند، کتابهایشان را تباه میکنند
و تاریخشان را نیز.
و بعد کسی دیگری میآید و کتابهایی دیگری مینویسد
و دانش و آموزش دیگری به آنها میدهد، و تاریخ دیگری را جعل میکند».
این درست همان کاری که استثمارگران در مورد یک ملت میکنند.
مهمترین زمینهسازی آنها برای چپاول آن است که حافظهی تاریخی یک ملت را پاک کنند و برایش حافظهی تازهای بسازند.
اوج موفقیت هم وقتیست که زبان یک ملت را تغییر دهند، تا آنها حتی نتواند نامههای عاشقانهی پدربزرگشان را بخوانند.
دکتر محسن زندی_روانشناس
مطالب زیبا👈
@ghaseedak
🌷🌷🌷