قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
. پلان اول: روز بعد از شهادت شهید شهریاری و ترور دکتر عباسی است. داریوش غمگین است. حرف نمی‌زند. اخبار را می‌بینیم. دوربین از پشت در شیشه‌ای خانواده‌ای را نشان می‌دهد. خبرنگار می‌گوید خانواده شهید شهریاری برای وداع با شهیدشان اجازه ورود خبرنگارها را نداده‌اند. احتمالا بیمارستان شهید چمران است. بغضم می‌ترکد. دارم تصور می‌کنم چه لحظات سختی را خانواده دارند میگذرانند. هری دلم می‌ریزد، نکند این اتفاق برای من هم بیفتد، نه نه ... نباید بترسم. دور از تصورم است روزی خانم شهریاری یا خانم علیمحمدی را ببینم. پلان دوم: داریوش رفته دانشگاه شهید بهشتی. زیاد می‌رود این سال‌های اخیر. برگشته بازهم غمگین است. می‌پرسم چه شده؟ می‌گوید برای شهید شهریاری مراسم گرفته بودند. همسرشان هم بود بی‌صدا اشک می‌ریخت. ناراحت شدم. دوباره با خودم فکر می‌کنم نکند من هم در این موقعیت قرار بگیرم. من خویشتنداری خانم شهریاری را نخواهم داشت. جز معدود مواردی است که با داریوش در موردش نمی‌توانم صحبت کنم. می‌ترسم حتی به زبان بیاورمش. پلان سوم: روز بعد از شهادت داریوش است. زخمی مختصر بر پهلو دارم که دردش را نمیفهمم اما زخم عمیقی بر دلم نشسته که هیچ چیز التیام نمیبخشدش. بیمارستان چمران را گذاشته‌ام روی سرم از شب قبل. به غیر از عمه فائزه و عمه آرزو و مهری دخترداییم یک یا دو محافظ زن هم در اتاق هستند. از پس من برنمی‌آیند. فقط فریاد می‌زنم و اشک میریزم. در باز می‌شود خانمی وارد می‌شود. چسب زخم کوچکی روی گونه چپش است. اثرات جراحت بر صورتش هست. کمی چشم چپش هم خوابیده. غمی عمیق بر چهره دارد. قبلا ندیده بودمش حتی در قاب تلویزیون. ولی می‌شناسمش. حتما خانم شهریاری است. بغلش می‌کنم، بغلم می‌کند. کمی احساس آرامش میکنم. در این برهوت بالاخره یک همدرد یافته‌ام که او هم در صحنه ترور همسرش بوده. زخم‌های عمیقی بر تن دارد و زخم‌های عمیق تری بر جان. به او می‌گویم خانم دکتر فقط شما درک می‌کنید چه حال و روزی دارم‌. می‌گوید هرچقدر دلت می‌خواهد فریاد بزن. میپرسم شما هم فریاد زدید؟ لبخند می‌زند... لبخندی غم‌انگیز ... خانم شهریاری را دیدم بالاخره اما چه دیدنی... کاش در این موقعیت ندیده بودمشان... ده سال از شهادت مظلومانه شهید شهریاری گذشت. خدا می‌داند فقط خدا می‌داند چه بر ما گذشت این سال‌ها. چه بر من که بیان می‌کنم چه بر خانم شهریاری که کمتر می‌گوید، چه بر خانم علیمحمدی چه بر خانم روشن... چه بر همه همسران شهدا... همیشه گفته‌ام ما جانباز جسمی نباشیم روحمان زخم برداشته، زخمی عمیق، ما جانباز روحی هستیم... یاد شهید شهریاری گرامی ✍ شهره پیرانی 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e