✨توی جزیره مجنون جنوبی رفتم توی سنگر کوچکی بود. شهید زینالدین بود، شهید باکری بود. شهید کاظمی بود. آن روز برادر مهدی شهید شده بود. حمید جامانده بود.
✨من هیچ حس نکردم. یک جوان رعنایی بود. هیچ حس نکردم، هیچ آثاری از غم در چهره او ندیدم. وقتی میخواستند جنازه برادر او را بیاورند نگذاشت، گفت اگر دیگران را توانستید بیاورید جنازه برادر من را بیاورید. این آنوقت فرمانده گردان تو دفتر خودش این جمله را نوشته بود:« ای برادر عرب که تو به دنبال من میگردی و من به دنبال تو. قسم به خدا اگر شهیدم کنی، شفاعتت میکنم.»
✨من برای آیتالله مشکینی(رض) خواندم، از خود بیخود شد. وقتی آن جوان به این مرد عارف مراجعه کرد و گفت من بعضی وقتها که نماز میخوانیم لباسمان خونی است، حکم این چیست؟ آیت الله مشکینی (رض) متأثر شد، گفت به خدا حاضرم همه نمازهایم را بدهم این نمازی که تو به آن مشکوک هستی بگیرم.
#مرد_ميدان
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
🆔
@ghasem_solaymani