(به سبك سبک منم آواره بین کوفه) سلام ای آقای کریمم ، گرفتار تو از قدیمم تو شاه و من عبد حریمم ، حسن جان بزرگ آل مرتضایی امام شاه کربلایی چرا پس بی صحن و سرایی ، حسن جان حسن جان ، برای تو صحن و سرا می‌سازیم ضریحی چنان کربلا می‌سازیم ، بنامت بنازیم کریم شهر پیغمبری حسن میان خانه بی یاوری حسن تو شهریار بی لشگری حسن یابن الزهرا لبیک یاحسن ****** بمیرم محاسن سفیدی ، نگفتی در کوچه چه دیدی به شانه مادر را کشیدی ، حسن جان صدایی آمد ناگهانی ، به خاک افتاده آسمانی عصای بانوی جوانی ، حسن جان واویلا ، زمین خوردن مادرت پیرت کرد دو گوشواره آنجا زمین گیرت کرد ، عدو بی‌هوا زد ز بعد کوچه خون شد نگاه تو مسیر مادر شد قتله گاه تو چه خنده‌ای کرد بر سوز آه تو یابن الزهرا لبیک یاحسن ****** به جانت زهر کین اثر کرد ، به خون لبهایت را که تر کرد شرارش کار میخ در کرد ، حسن جان به ‌طشتی که شد ارغوانی ، لبانت کرده روضه‌خوانی کجا بین نامحرمانی ، حسن جان واویلا ، نرفته رخ تو به تاراج اینجا نخورده لبت چوب حراج اینجا ، بگویم زغمها امان ز شام و آن مجلس شراب عمه ی سادات با دیده اضطراب نموده تک تک ضربه‌ها را حساب یابن الزهرا لبیک یاحسن @karimegharib