با دشمن نخست با استدلال حرف بزنيد يكي از خصوصيات اميرالمؤمنين(ع) در ممشاي سياسي اش اين بود كه با دشمنان خود و مخالفان خود با استدلال حرف ميزد و استدلال میکرد. در نامه هايي كه حتّي به معاويه نوشته است ـ با اينكه دشمني بين معاويه و اميرالمؤمنين(ع) شديد بود، در عين حال او نامه مينوشت، اهانت ميكرد، حرف هاي خلاف ميگفت ـ استدلال ميكرد بر اينكه روش تو غلط است. با طلحه و زبير كه آمدند با اميرالمؤمنين(ع) بيعت كردند ـ اين ها به عنواني كه می خواهيم عمره برويم، از مدينه خارج شدند، رفتند به طرف مكه. اميرالمؤمنين(ع) مراقب بود، از اول هم گفت كه اين ها قصدشان عمره نيست. رفتند و كارهايي كردند؛ حالا تفاصيلش زياد است ـ حضرت اين جور ميفرمايد: شما يك چيز كوچك را وسيله و ماية اختلاف قرار داديد، اين همه نقاط مثبت را نديده گرفتيد؛ دم از دشمني ميزنيد، دم از مخالفت ميزنيد. با اين ها متواضعانه اميرالمؤمنين(ع) حرف ميزند، توضيح ميدهد؛ ميگويد: من دنبال دشمن نمي گردم. اين مدارا را دارد. اما آن وقتي كه اين مدارا اثر نكند، آن وقت جاي قاطعيت علوي است؛ آن جايي است كه اميرالمؤمنين(ع) نشان ميدهد كه با كساني مثل خوارج، آن جور رفتار ميكند كه خودش فرمود: چشم فتنه را من در آوردم. و كسي ديگر غير از علي نمی توانست ـ به گفتة خود آن بزرگوار در نهج البلاغه ـ اين كار را بكند. 📚قبله از این طرف است ✨🕋 @Ghebleh