ولی این آخر کار نبود❗️
علی «علیهالسلام» به زبیر چه گفت❓
حالا من يک قضيۀ تاریخی را برایتان نقل میکنم که غالب شما شنیدهاید.
در جنگ جمل، طلحه و زبير بيعتشان را با علی شکستند! علی «علیه السلام» وقتی که با آنها مقابل شد، زبیر را صدا زد که زبير! بيا کارت دارم.
حضرت خودش را خلع سلاح کرد و با لباس عادی جلو رفت! امّا زبير با همان پوشش مسلحانهاش جلو آمد!
علی «علیه السلام» به زبیر فرمود: چرا به جنگ من آمدهای؟ او هم پاسخی داد که مورد بحث من نیست. بعد علی «علیه السلام» گفت: اين مطلبی را که میگويی، دروغ است! زبیر هم نتوانست حرف حضرت را انکار کند! یعنی زبیر پذیرفت که دلیلش برای جنگ با علی، دروغ و خلاف واقع است. لذا محکوم شد که ادعايش دروغ است.
بعد اميرالمؤمنين به زبیر گفت: من میخواهم جريانی را برايت يادآوری کنم؛ روزی به دیدار پیغمبر آمده بودی و حضرت سوار بر مرکب بود. همینکه چشم حضرت به من افتاد، سلام کرد. يعنی پیغمبر پیش از من، به من سلام کرد. تو آنجا خنديدی و گفتی: يارسولالله! علی از تکبّرش دست بر نمیدارد! یادت هست که پیغمبر فرمود: علی اصلاً تکبّر ندارد. بعد رو به تو کرد و فرمود: آيا علی را دوست داری؟ تو هم گفتی: به خدا قسم که او را دوست میدارم! بعد پيغمبر به تو فرمود: والله که روزی از روی ظلم با او خواهی جنگید. یادت هست؟!
زبیر نتوانست انکار کند و همینکه ماجرا را شنید، گفت: «استغفرُالله ربّی و اتوب و اليه» من اين ماجرا را فراموش کرده بودم. اگر اين جریان يادم بود، به جنگ با تو نمیآمدم؛ ولی چهکار کنم که کار از کار گذشته، دو لشکر مقابل هم صف کشيدهاند و بيرون رفتن از جنگ برای من عار است!
علی به او فرمود: عار بهتر از نار نيست؟! زبير هم برگشت و رفت. عبدالله پسرش جلو آمد و گفت: اين صحبتها چه بود؟ زبیر هم گفت: علی مطلبی را به ياد من آورد که فراموش کرده بودم؛ من ديگر دست از جنگ برداشتم و به جنگش نمیروم. برای همین کنارهگيری کرد و رفت.
من يک مثال زندۀ تاريخی زدم که قابل انکار نيست.
اين چه تفکّری بود که زبیر را به این نتیجه رساند که صحنه را ترک کند و برود؟ چرا زبیر وقتی فهمید این کارش باطل است، رفت و همراه علی نشد؟!
برای اینکه فکر میکرد آدم میتواند نه با حق باشد و نه با باطل؛ خیال میکرد اینطوری میتواند خودش را نجات دهد.
درست است که با ترک میدان جنگ، به شقاوت رویارویی با امیرالمؤمنین دچار نشد، ولی این آخر کار نبود. یعنی حتّی با این کار، به راه حق نرفت؛ چون انسان يا با حق است و در راه درست، یا با باطل است و در گمراهی!
📚 مجتبی تهرانی، سلوک عاشورایی، منزل ششم: حق و باطل، انتشارات مؤسسه فرهنگی پژوهشی مصابیحالهدی، جلسه ۱۳، ۸، اسفند ماه ۱۳۸۶.
👈
سَری بزنید
@ghonootekhomar