بسمه تعالی شانه
شرح مراتب نفس اماره
قسمت ۱۷
«ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ» (مؤمنون/ ۱۴) این مخلوق، انسان است. این انسان هیچ نقصی ندارد و هرگز تحت تاثیر وهم و خیال قرار نمیگیرد. چرا؟ چون انسان است. تعریف انسان چیست؟ انسان موجودی درّاک، دارای نفس ناطقه و قدرت فهم کلیات است. به تعبیر جناب فارابی، سعید کسی است که به مرتبهی عقل برسد و در شمار موجودات عقلی قرار بگیرد. عقل مجسم بشود و در وهم و خیال غوطهور نشود. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به امام علی علیه السلام میفرماید: «يَا عَلِي إِذَا تَقَرَّبَ النَّاسُ إِلَى خَالِقِهِمْ فِي أَبْوَابِ الْبِرِّ فَتَقَرَّبْ إِلَيْهِ بِأَنْوَاعِ الْعَقْلِ تَسْبِقْهُمْ بِالدَّرَجَاتِ». اگر دیدی که مردم با چیزهایی که مربوط به وهم و خیال هستند و لزوما بد هم نیستند، به خدا نزدیک میشوند، تو با عقل به خدا برس چون شأنیت تو این نیست که با وهم به خدا برسی. چون شما، مصداق اتمّ انسان هستی. هرجا در قرآن اسمی از انسان آمدهاست، مراد علی بن ابی طالب علیهما السلام است.
ما یک جنبهی حیوانیت هم داریم که به آن بشر میگویند. بشر به معنی ظاهر و پوسته است. جنبهی حیوانیت ما نقص است. حیوان ناقص است. وقتی ما ناقص هستیم پس تحت تصرف شیطان قرار میگیریم. اما اگر انسان به مرتبهی عقلانیت برسد، اینگونه نیست. انسانی که به مرتبهی عقلانیت رسیده است تابع یزید و شمر نمیشود. اینها همگی در مرتبهی حیوانیت بودند. عمر سعد به لشگر خود اینگونه خطاب میکرد: «یا خیل الله! اركبی و بالجنة ابشری». لشگر خدا قیام كن، بشارت باد تو را به بهشت! آن بدبختهای گرفتار در مرتبهی حیوانیت که دین را هم مبتنی بر نگاه حیوانی خودشان پذیرفته بودند؛ وضو گرفتند، نماز خواندند، نیت قربت کردند و رفتند با امام حسین علیهالسلام جنگیدند تا امام را شهید کنند. «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ» (زخرف/۵۴) به همین معناست. یزید اینها را خفیف کرد و از او تبعیت کردند. اگر شما در مرتبهی انسانیت قرار بگیری دیگر اینگونه خفیف نمیشوی. روح انسانی جناب حر لحظهای بیدار شد، به سوی اباعبدالله علیه السلام رفت.
جامعه، جامعهی خیالی است. «وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» (تکویر/۵) ما به در خانهی اباعبدالله آمدهایم تا انسان بشویم. ما انسان خلق شدهایم. در این بین، در دنیا، خودمان را خراب کردهایم و میخواهیم انسان برگردیم. به زودی هم برخواهیم گشت. هر روز به مرگ فکر کنید. امام علی علیه السلام میفرمایند: «اُذكُروا هادِمَ اللَّذّاتِ». مرگ بغتتاََ به سراغ آدم میآید. اینطور نیست که ما فکر میکنیم که همه باید ۸۰، ۹۰ سال عمر کنند. حتی اگر ۹۰ سال هم عمر کنی به سرعت میگذرد و مرگ بالاخره میرسد. بعد یکدفعه میبینی که سقط شدی. اگر در مسیر امیرالمؤمنین علیهالسلام سقط شوی باز هم خوب است اما گاهی انسان در مسیر دیگران سقط میشود و سپس ابد در پیش دارد. انسان هشیارتر میشود وقتی به خود تذکر میدهد که ابد در پیش دارد. و آن هم ابدیتی که آن را بر اساس عمر محدودمان در این دنیا میسازیم.
دی شیخ گرد شهر همیگشت با چراغ
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
انسان که به مرتبهی عقل میرسد، میخواهد همه را با خود به مرتبهی عقل بکشاند. اما خیال مدام عوام الناس را با آن جلوات فریبندهی زودگذرش به سمت خودش جذب میکند. اما عقل به عقل هم بسنده نمیکند و انسان را به فوق عقل و بالاتر از آن دعوت میکند. خدا میگوید که برای شما چیزهایی فراهم کردهام که اصلا به ذهن شما خطور نمیکند.
ادامه دارد
التماس دعا
صادقزاده