✍ پورخردمند يک روز کارمندان اطلاعيه ای را در تابلو ديدند : ديروز فردي که مانع پيشرفت شما در اداره بود درگذشت و شما را به شرکت در مراسم تشييع جنازه دعوت مي کنيم. در ابتدا همه از دريافت خبر مرگ يکي از همکارانشان ناراحت مي شدند اما پس از مدتي کنجکاو مي شدند که بدانند کسي که مانع پيشرفت آن ها در اداره مي شده کی بود. اين کنجکاوي تقريباً تمام کارمندان را ساعت 10 به سالن اجتماعات کشاند . رفته رفته که جمعيت زياد مي شد هيجان هم بالا رفت همه پيش خود فکر مي کردند اين فرد چه کسي بود که مانع پيشرفت ما در اداره بود ؟ به هرحال خوب شد که مرد!! کارمندان به سمت تابوت رفتند و وقتي به درون تابوت نگاه مي کردند ناگهان خشکششان مي زد و زبانشان بند مي آمد . آينه یي درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون آن نگاه مي کرد تصوير خود را مي ديد ؛ نوشته اي نيز کنار آينه بود: «تنها يک نفر وجود دارد که مي تواند مانع رشد شما شود و او هم کسي نيست جز خود شما. شما تنها کسي هستيد که مي توانيد زندگي تان را متحول کنید بر روي شادي ها تصورات و وموفقيت هايتان اثر گذار باشيد. «  أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لایَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ » ۱۰۵ مائده . https://eitaa.com/ghotbnama1